بسم الله الرحمن الرحیم
بچه هرچه که باشد با هر خصلتی و با هر ویژگیی؛ حتی اگر دشمن جانت هم شد، وقتی حرف مرگش به میان بیاید ذره ذره تورا میکشد...
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
محبت زیادم به یکی از برادرهام بهانه ای شد تا کمی فکر کنم...
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد کتابی میخوام بنویسم، بدون ذکر نام آن. چراکه حتی از بردن نام آن نیز کراهت دارم!
بسم الله الرحمن الرحیم
تحقیق موضوعی در قرآن
با شروع قرآن کریم و در اوایل سوره بقره کلمه (متقین) را در اخر برخی سوره ها میبینیم حال میخواهم با رجوع به خود قرآن بتوانیم معنی این کلمه را پیدا کنیم .
چندین آیه که در آن این کلمه آمده است را مرور می کنیم برای همین کار آمدیم و چکیده ای از خود ایه و چیزی که در ایه به متقین اشاره شده را نوشتیم ببینیم :
یک ) بقره (2) : ایمان به غیب ، برپا داشتن نماز ، از مالی که خداوند به ان ها داده است انفاق میکنند.
دو ) آل عمران (76) : وفای به احکام خدا و دوری از محرمات .
سه ) آل عمران (115) : کار خیر متقین پوشیده نمی ماند .
چهار ) بقره (194) : متقین اهل تعدی غیر مجاز نیستند و خداوند با متقین است .
پنج ) در ادامه آیه قبل (195) : متقین با انفاق از مال محسن میشوند .
شش ) قلم (34) : بی تردید برای متقین نزد پروردگارشان بهشتی پر نعمت است .
هفت ) نباء (31) : متقین در قیامت فوز دارند .
و....)
.
.
.
در نتیجه اگر بخواهیم به مفهوم کلی و مختصر از متقین بگوییم : متقین افرادی هستند که نماز برپا میدارند ، از مال خود انفاق می کنند ، حلال وحرام را رعایت میکنند ، و اهل تعدی غیر مجاز نیستند و هیچ گاه کار خیر آنها نزد خداوند پوشیده نمیماند .
السلام وعلیکم و رحمت الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ
گندم ز گندم بروید، جو ز جو...
چقدر حرف نزدنی در دل دارم .... سخت است...
برخوردد ، شب آخر ، حرمت ، غل ، سبقونا بالایمان ، دل خوری ، احسان ، غیر احسان ، مو ، شهوت ، اصراف ، وظیفه ، نوه و ....
بماند بقیه اش....
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
متنی قبلا نوشته بودم به نام التماس درخت! از بچگی همین گونه بودم، در حیات خانه پدر بزرگ از درخت چاقاله بادام که پایین می آمدم باید بالای درخت سیب شکری پیدایم میکردی، و اگر انجا نبودم یقینا داشتم از درخت آلویی که هیچوقت میوه هایش عمرشان به رسیدن نمیرسید و تلخ خورده میشدند، جدایم می کردی...
از دانه بودنم چیز زیادی به خاطر ندارم، جز خاطرات منقول از مادرم، که اکثرا بوی بی پولی و تنهایی و دعوای با مادر شوهر میداد... جوانه زدنم که هر روزش در خاکی بود و تا میخواستم در آن محل ریشه محکم کنم، این نازک گیاه از وطنش جدا میگردید و به موطنی جدید پیوند میخورد.
آفتاب مسجد که به من خورد و خودم را در میان نور آن دیدم، دیگر جابه جایی ها نتواست عوضم کند، وطن واقعی و زمین حاصلخیز را که یافته بودم در هر جایی مسجدم را رها نمیکردم، ساقه ای تنها در بیابان نمیتواند در امان بماند....
چگونه در مسجد و پایه درس قرآن ماندم را نمیتوان توضیح دهم، آخر جنس من با اینجا متفاوت بود...اما حالا درخت شده ام درختی جوان، گرچه شاخه هایم یکی در میان خشکیده و بدون ثمر است، گرچه در کوران مبارزه با آفات ، تن آرده شده ام اما به حمدالله هنوز شکست نخورده ام...
درخت بودن را دوست دارم ، درخت بودن را ... درخت ثمر دارد... درخت سایه دارد .... درخت نشاط با خود به همراه دارد... درخت ریشه دارد .... برکت دارد ... درخت بودن را دوست دارم .... خدایا درخت وجودی مرا از خباثت دور بگردان....
بسم رب الشهدا
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
«باز این چه شورش است که در جان واژه هاست شاعر شکست خرده طوفان واژه هاست»
بی علت نبود که شاعر نام این کتاب را از شعر برگزیدش، تک تک کلمات این شعر به قدری پخته و دلنشین است که دوست دارم هر زمان با خودم تکرار کنم، طوفان واژگان مجموعه شعر های آیینی از حمیدرضا برقعی است که شعراهای این کتاب زیبا و دلانگیز است به طوری که بیشتر آنها خواننده را به وجد میآورد...
از مرز ابرهای بهاری عبور کرد
چشمی که ردپای شما را مرور کرد
تنها به شوق لمس شما ابر بی امان
یک شهر را به وسعت باران نمور کرد
روزی هزار مرتبه تقویم ناامید
تاریخ روز آمدنت را مرور کرد
تاثیر یک غروب غمانگیز جمعه بود
مضمون این غزل که به ذهنم خطور کرد
اصلا خیال روی شما سال های سال
دیوان شاعران جهان را قطور کرد...
،
مولای ما نمونه دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته اسست
وقت طواف دور حرم فکر میکنم
این خانه بیدلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی(ع)
آیینهای برای پیمبر نداشته است
سوگند میخورم که نبی(ص) شهر علم بود
شهری که جز علی(ع) در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژه بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گم شدست
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست، برابر نداشته است!
در کتاب از این نوع شعر ها زیاد است، پس اگر با خواندنشان از آنها لذت بردی به فکر تهیه کتاب باش...
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم
زمان فراغت و راحتی به اتمام رسیده است؛ ای جامه برخود پوشیده از خواب بیدار شو کاری مهم در پیش داری و آن هم انداز است، انذار مردم به عنوان اولین کار و شروع بعثتت.
پس تکبیر بگو و به پاخیز و خدارا از هر توصیفی که به ذهن برسد بزرگتر دان، همانطور که درنماز بعد با الله اکبر های پیاپی میگویی خدا بزرگتر بود حتی از آنچه گفتم.
برای انذار مردم خود باید پاک باشی و جامهت به دور از آلودگی درواقع صلاح عمل و همچنین درکنار عمل باید از خصوص اخلاق و عقیدهای هم که خدارا خوش نیاید اجتناب کنی؛ یعنی هم درمرحله اعتقاد و هم درمرحله عمل باید خود را آماده کنی.
ای که جامه نبوت بر تن داری این را بدان که در تک تک لحظه هایی که به انذار مردم میپردازی و اوامر خدارا انجام میدهی هیچ چیزی از خود نداری و نباید هیچ منتی بگذاری زیرا هرآنچه که داری مالکش خدای تعالی است و او خودش بر آنچه تورا قدرت داده قادر است.
در حال صبر را نیز باید همواره به همراه داشته باشی چرا که در مسیر انذار سختی های زیادی پیش رو داری؛
صبری در تمام لحظات و شامل تمامی اقسام آن، یعنی صبر در هنگام مصیبت و صبر بر اطاعت و صبر بر ترک معصیت.
الله اکبر
بسم الله الرحمن الرحیم
نفس
نفس چیست حداقل من نمیدانم، شاید در تعریف بدانم اما ماهیت آن را قطعاً نمی دانم. قدرتش را هم نمیدانم، گاهی ضعیف است گاهی قوی است. او قوی تر می شود یا ایمان من ضعیف تر نمی دانم اما گاهی در نبرد با او در می مانم، دروغ میگویم، غیبت می کنم، غضب می کنم، و... توانایی هایش را هم نمیدانم.
گاهی بدون آنکه بفهمم مرا از راه خارج میکند. گاهی حتی زمانی که میدانم و حواسم هست که این راه بی راهه است، به دل آن میزنم، از مسیر اصلی طغیان می کنم.
نفس چیست که خدا حتی به پیامبرش هم هشدار می دهد( و لا تمنن) (و الرجزفاهجر)
خدا به پیامبرش هم میگوید مراقب نفست باش که اگر گوش شنوا داشته باشیم خدا با ما سخن میگوید، اما حداقل نفس سرکش من آنقدر از ایمان من قوی تر شده که نمیگذارد صدایش را بشنوم. ولی همین نفس، ناتوان است از گرفتن گوش های من وقتی که در صور می دمند که آن روز روز سختی است.
خیلی وقتها واکسن ویروس نفسمان را هم داریم اما شاید حسن روحانی وجودمان جلوی تزریق آن را به ایمانمان میگیرد و عاقبت سفر در بیراهه به سمت آتش را بیشتر دوست داریم و صدای خدا را نمی شنویم و حتی عاقبت نشنیده گرفتنمان را هم میدانیم و به جای نفس، خودمان دست روی گوشهایمان میگذاریم.