زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

زمین بازی بچه های مسجد...

آخرین مطالب

نویسندگان

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

سورة المسد

بسم الله الرحمن الرحیم 

                  
۱)ترجمه: بریده باد دو دست ابولهب (مرگ بر او باد)!
۱)تفسیر: <<تَب>>و<<تَباب>> به معنی خسران و هلاکت و بطلان است.   معنای کلمه <<یَد>> در آیه ب معنای لُغَوی اش نیست بلکه کنایه است از قدرت آدمی؛ چون دست در انسان عضوی است که مقاصدش به وسیله ی آن انجام می گردد و <<تبات و خاسر شدن دست >> به معنای باطل شدن اعمال آدمی می باشد. پس این نفرینی که به ابولهب شده،هلاکت خودش و بطلان و بی اثر گشتن توطئه هایی است که به منظور خاموش کردن نور نبوّت می کرد و یا قضایی است از خداوند به این هلاکت و بطلان توطئه ها.ابولهب فرزند عبدالمطلب(عموی رسول خدا(ص))بود،که سخت با پیامبر دشمنی می کرد و در تکذیب گفته ها و دعوت ایشان و در آزار اذیتشان اصرار می ورزید. هنگامی که رسول خدا(ص)،او و سایر اقوام نزدیک خود را برای اولین بار دعوت کردند، در پاسخش گفتند:" تَبًّا لَکَ : خسران و هلاکت برتو باد". که این سوره نازل شد و گفتار اورا به خودش رد کرد که:"زیانکاری و هلاکت بر ابولهب باد". ابولهب نام مستعار او بود و نامش عبدالعزّی یا عبدمناف بوده است و اینکه خداوند اورا با کُنیه نام برده،برای اشاره به انتسابی است که او به آتش جهنّم دارد، <<لهب یعنی زبانه ی آتش>>


۲)ترجمه:مال وی و آنچه به دست آورده، دردی از او دوا نکرد.
۲)تفسیر: حرف <<ما>> برای نفی آینده است.
می فرمایند:"مال و ثروتش و آن اعمالی کهبا دست خود مرتکب سده بود،هیچ دردی از او دوا نکرد(نفرین خدا و قضای حتمی او مبنی بر هلاکت و خسران را نتوانست دور کند.)".


۳)ترجمه: به زودی وارد آتش شعله ور شود،
۳)تفسیر: اینکه کلمه <<نار>> بصورت نکره (بدون الف و لام) آمده ،برای این بوده که عظمت و هولناکی آن را برساند.


۴)ترجمه: همراه زنش که هیزم کش است،
۴)تفسیر: کلمه امراءه:عطف است به آیه قبل یعنی:"بزودی ابولهب وهمسرش داخل آتش زبانه دار (آتش دوزخ)خواهند شد"


۵)ترجمه:و طنابی محکم تابیده به گردن دارد.
۵)تفسیر: کلمه:<<مَسَد>> به معنای طنابی است که از لیف خرما بافته شده باشد.
ظاهرا مراد از این آیه این باشد که همسر ابولهب به زودی در آتش دوزخ در قیامت به همان صورتی مجسّم و نمایان می شود،که در دنیا به خود گرفته بود. در دنیا شاخه های خار و بته های دیگر را به طناب میپیچید و حمل می کرد و شبانه آن هارا بر سر راه رسول خدا(ص)می ریخت و ایشان را آزار می داد که در قیامت نیز طناب به گردن و هیزم به پشت نمایان خواهد شد.

 

محمدامین صداقت خواه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۳۶
طیبین

بسم الله

سوره نوشت علق_ علیرضا محمدی

به نظرم بیماری نقطه ایست که انسان به ناچیز بودن خودش پی‌میبرد.
خودم از کودکی به بیماری های عادی مبتلا شده بودم و حاضر بودم هرکاری بکنم تا مثل روز اول شوم.
اما وقتی فهمیدم پدرم تومور مغزی دارد اوضاع فرق میکرد.
هیچ دکتری امید نداشت. تاجایی که میخواستیم کاری کنیم که پروفسور سمیعی پدرم را عمل کند.
جز خدا از دست چه کسی کاری برمیامد؟
باید از چه کسی خواهش میکردیم؟
چه کسی به او زندگی دوباره بخشید؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۴۵
طیبین

 

به نام خدا

سوره نوشت علق _محمد حسین احمدی

به نظر من همه انسان ها به جز پیامبران و امامان داری فقری هستن
یکی فقر دینی یکی دیگر فقر مالی و...
اما به نظر من هیچ فقری بد تر از فقر دینی نیست، هیچ کدام از ما نمی خواهیم در روز قیامت به جهنم راه پیدا کنیم بلکه دوست داریم به بهشت برسیم،انسان باید تلاش کند که این فقر را در خود ازبین ببرد تا به رستگاری برسد و راه کم کردن این فقر خواندن قرآن و احادیث و ... است.
و ما همیشه باید به یاد داشته باشیم که تنها کسی که فقر رو از بین میبرد خدا است، نه شخص دیگری.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۵۴
طیبین

بسم الله الرحمن الرحیم و صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

                               《خط خطی می کردم》
می نوشتم،از کودکی می نوشتم.هر کسی که سواد نوشتن داشته باشد می نویسد.از همان کلاس اول که به مدرسه می‌رویم. نوشتن را شروع می کنیم.خیلی از انسان ها می نویسند؛اما چه می نویسند؟؟؟!!!
اسم خودشان را؟؟؟بابا آب داد؟؟؟قولنامه فروش و خرید؟؟؟داستان؟؟؟دلنوشت؟؟؟؟سوره نوشت؟؟؟
سرتان را درد نیارم بروم سراغ اصل مطلب.
من هم می نوشتم به قول خودم خط خطی میکردم؛از کودکی مشغول به خط خطی کردن بودم و می‌دانستم که نه توان و استعدادی در نوشتن دارم؛نه حوصله اش را.
پسر شر و شوری بودم که دلخوش به بازیگوشی بودم؛دلخوش به انتظار نشستن یک هفته ای برای زنگ ورزش،دلخوش به فوتبال بازی کردن در پارک بعد از تمام شدن زمان مدرسه.نوشتن در کارم نبود؛جز خط خطی کردن چندین متن و داستان از ترس کم شدن نمره انشاء.اما از یه جایی به بعد احساس کردم باید نوشت ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُون از خدا کمک خواستم که بتوانم بنویسم تا ثبت کنم؛بتوانم بنویسم تا بهتر عمل کنم و...
حالا می نویسم؛درست است بد می نویسم؛دیر می نویسم و...اما می نویسم و هنوز خیلی کار دارم و خیلی فقیر و حقیر هستم.
میخواهم بگویم ای رفیق ای تویی که فکر میکنی استعداد نداری،این خداست که باید بدهد،اوست که باید بخواهد إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
فقط حواست سر یه چیزی جمع باشه؛ وقتی به یه چیزی رسیدی بدون که تو هنوز خیلی فقیری و هنوز خیلی جای کار داری.
پناه ببر از شر طغیان به خدا
پناه ببر از شر بی نیازی به خدا که همون لحظه ای که فکر کنی بی نیازی،نمودارت نزولی میشه و دیگه پیشرفتی تو کارت نیست.
ما هممون وابسته هستیم؛حتی تو خلقت مون هم میتونی وابستگی رو ببینی خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ
حالا که فهمیدیم وابسته ایم بهتره به خدای خودمون وابسته بشیم و ریسمان بین خودمون و خدا را محکم تر کنیم که می فرماید وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا حالا که میدونیم همه قراره تنهامون بزارن و برن بهتره به یکی دل ببندیم که همیشه باهامونه و هوامونو داره.
بیاید دل ببندیم

یاعلی(ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۳۳
طیبین

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره نوشت کلاس تدبر (سوره علق)

 

صفر شدن مطلق، یعنی به نتیجه این رسیدن که آدم مقابل یک چیزی هیچه یا مقابل همه چی، هیچ بودن در مقابل کاری، وظیفه ای و مهم تر از همه هیچ بودن در برابر خالق!

همه ما بارها علاوه بر هیچی نبودن در مقابل خالق بارها این صفر بودن مطلق را نسبت به همه امور ها تجربه کردیم.

این صفر بودنه انقدر برای ما پیش اومده که شاید بعضی اوقات از سر عادی شدنه ازش گذشت کردیم و از یادمان رفته ولی انقدر زیاد هست که بشود یکی از آنها را گفت.

در زندگی بنده حقیر خیلی این اتفاق افتاده که علاقه ایی به کاری باشه ولی تاحالا نشده که انجام بشه و انتهای این انجام نشده آدم به یک هیچ بودن و صفر بودن مطلق میرسه. برای مثال بنده همیشه دلم میخواست در یکی از مراسم های مهم کاری را انجام دهم و همیشه تصویرش تو ذهن بوده که چگونه انجام بشه و یا چگونه تموم بشه، ولی هردفعه سر انجامش کار به فرنجام نرسیده، اصلا شروع نشده که بخواد تموم بشه و همون اول گیر کرده. دقیقا بعد به فرنجام نرسیدنه کاره آدم یه حس صفر بودن مطلق را درباره آن کار میگیره ولی در واقع درباره این کار ها هیچ صفری نیست و این از سر کم کاری خودمونه، و در اصل همه ما در برابر خدا صفریم و هر وقت از کاری نا امید بشیم و حس هیچ بودن نسبت به اون کار رو داشته باشیم و از همه خَلقی نا امید بشیم و تنها به خالق پناه ببریم ان وقت هست که یک امیدی از ته نا امیدی میاد و اتفاقا همان کاری که نشده، به فرانجام میرسه... 

صفر بودن مطلق انسان دربرابر خداست که همه چیه و این خداست که در نا امیدی، به ما امید میده...

پایان 

یا الله

یاحق، یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۳۹
طیبین

بسم الله ذی المعارج

امام‌زاده!

 

قراره خاطره بنویسم...

خاطره از کی؟! از چی؟!

از فقر در برابر خالق که قطعا مخلوق در برابر غنای خالق همیشه فقیره...

 

قاری داشت قرآن می‌خواند و یه عده با لباس سیاه دور یه مزار تازه که هنوز سنگ قبر  هم نداشت نشسته بودند و گریه میکردند، آن طرف امام زاده خانوادهای نشسته بودند و بر سر مزار فاتحه می‌خواندند...

 پنجشنبه بود و امام زاده لبریز بود از آدم‌هایی که برای فاتحه خواندن یا پخش خیرات برای اموات خود آمده بودند و من هم همیشه از خیرات ها استقبال می‌کردم!

امام زاده رو به تازگی بازسازی کرده بودند و خیلی کنجکاو بودم تا بدانم داخل امام زاده چه تغییراتی کرده است. از فرصت استفاده کردم و تا خانواده‌ام بر سر مزار پدربزرگ و سایر بستگانمان فاتحه می‌خواندند من هم سری به امام زاده زدم. بچه که بودم فقط داخل امام زاده می‌شدم و نه دعا و نه زیارتی می‌خواندم؛ اما این‌بار بر خلاف گذشته یه زیارت مختصر خواندم و تا خانواده فاتحه هایشان را خواندند من هم زیارتی کردم و آمدم بیرون...

نزدیک غروب بود و نور قرمز رنگ خورشید چشم را اذیت می‌کرد؛ بعد از زیارت تا چند دقیقه ذهنم درگیر بود و دائم به این فکر می‌کردم که  ما که همه خواهیم مرد و سرنوشت همه ما بازگشت به سوی خدا است؛ پس اگر اینگونه است چرا عده‌ای دائم پی قدرت و ثروت هستند؟! مگر به دست آورد قدرت و ثروت در رسیدن انسان به خداوند تاثیری دارد؟! مگر غیر از این نیست که خداوند نامحدود است و ما محدود؛ پس چرا ما در این دنیا دنبال نامحدودیتی باطل هستیم که فقط از نظر اهل دنیا قدرتی بینهایت است درحالی که در نظر مومنان و متقین وهمی پوچ و بیهوده نیست...

اینجا بود که کمی فقر مطلق خودم را در برابر خداوند درک کردم و تصمیم گرفتم دنبال نامحدودیتی بروم که بی مثل و مانند است، همان که خالق است...!

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۳۴
طیبین

بسم هو الرحیم


(سوره نوشت علق _ تکلیف خاطره فقر در برابر او)  

 

_خاطره آمانج؟ خاطره محدود به گذشته نمیشه؟
_خاطره چیزیه که تو خاطر باشه
_آها پس اینجوری اوکیه.

اما آیا براستی او در خاطرمان است!؟
گفت اخبار شیعیان به ما می‌رسد...
ما چقدر اورا یاد میکنیم!؟
آدمی تا دردی حس نکند بدنبال درمان نمی‌گردد...
دردی داریم هزارو چهارصد ساله...
 آیا به راستی آن را حس نمیکنیم؟
شاید خیال کرده ایم بدون حجت خدا هم می‌شود که این معلول طغیان نفس ماست...
چرا؟ چون چطور ممکن است وعده ای که خداوند برای آدمی قرار داده و او را منجی عالم بشریت خوانده اند به او نیازی نباشد و زندگی عادیمان را بگذرانیم
در این ایام کرونا که درد بدون او را تجربه میکنیم تلوزیون بیشتر دعای فرج (الهی عظم البلاء) را پخش می‌کند...
این دعا به وضوح فقر مطلقمان در برابر پروردگار را نشان می‌دهد (اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَضاقَـتِ الاَْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ، واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْـکَ الْمُشْتَکی، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، (خدایا گرفتاری بزرگ شد،و پوشیده بر ملا گشت،و پرده کنار رفت، و امید بریده گشت،و زمین تنگ شد،و خیرات آسمان دریغ شد و پشتیبان تویی،و شکایت تنها به جانب تو است، در سختی و آسانی تنها بر تو اعتماد است،)

گر این ایام گذشت شاید باز فراموش کنیم و جوری زندگی کنیم که انگار نه انگار چنین روز هایی هم داشتیم... شاید دوباره درمان (مولا صاحب الزمان) و درماننده(الله) از یادمان می‌رود و آزادی از این ویروس منحوس را وابسته به واکسن بدانیم که این آخر نامردی است.


ماه رمضان است ماه دعا و درخواست از او
پس بخواهیم از خود او که براستی جز او کسی را نداریم و او برایمان کافی است.

سر سفره افطار  بعد از دعای فرج این بنده حقیر هم دعا کنید.

    

 

 یا علی 🌹

 

 

 

 

 

۵٠٢١

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۱۰
طیبین

بسم الله الرحمن الرحیم 

بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین فصل سوم 

امیر المومنین 

وجود امیر المومنین (ع) از جهات متعدد و در شرایط گوناگون، برای همه نسل های بشر، یک درس جاودانه و فراموش نشدنی است؛ چه در عمل فردی و شخصی خود، چه در محراب عباتدش، چه در مناجاتش، چه در زهدش، چه در محو و غرق شدنش در یاد خدا و چه در مبارزه اش با نفس و شیطان و انگیزه های نفسانی و مادی. یعنی امام علی (ع) یک الگو برای هر فرد و یک جامعه میباشد. 

بزرگترین خصوصیت او تقواست. نهج البلاغه او کتاب تقواست و زندگی او راه و رسم تقواست. آیه میگوید: در میان مردم کسانی هستند که جان خودشان را، وجود خودشان را، یعنی عزیزترین سرمایه ای که هر انسان دارد، این سرمایه عزیز انحصاری غیر قابل جبران_ که اگر این را دادی دیگر به جای این چیزی نمی آید_ بعضی ها همین سرمایه را، همین موجودی را یک جا می دهند برای اینکه خوشنودی خدا را به دست بیاورند، فقط همین. یعنی زندگی خود را فقط برای خدا و راه خدا میدانستند و جانشان را در همین راه میدادند.

دوران سکوت و همکاری 

بعد از آنی که دوران پیغمبر به سرآمد و رسول اکرم رحلت کردند، سخت ترین دوران های زندگی امیر المومنین در این سی سال بعد از رحلت پیغمبر، شروع شد؛ سخت ترین روز های پیغمبر آن روز ها بود. آن روزی که پیغمبر عزیز و بزرگوار بود و می رفتند در سایه او مجاهدت میکردند، مبارزه میکردند که روز های شیرینی بود، روز های خوبی بود. روز های تلخ،روز های بعد از رحلت پیغمیر است که روز های که روز هایی است که گاه گاه قطعات فتنه، افق دیدها را آن چنان مظلم می کرد که که قدم از قدم نمی توانست بردارند آن کسانی که می خواستند درست قدم بردارند. در چنین شرایطی، امیر المومنین بزرگترین امتحانات ایثار را داد.

اقتدار، مظلومیت و پیروزی در زندگی امیر المومنین 

در شخصیت، زندگی و شهادت این بزرگوار، سه عنصر که ظاهرا با یکدیگر چندان هم سازگاری ندارند، جمع شده است. این سه عنصر عبارت است از: اقتدار، مظلومیت و پیروزی.

در همه آثار اسلامی، ما دو نفر را داریم که از آنها به ((ثار الله)) تعبیر شده است. در فارسی، ما یک معادل درست و کامل برای اصطلاح عربی ((ثار)) نداریم. وقتی کسی از خانواده ای از روی ظلم به قتل می رسد، خانواده مقتول صاحب این خون است، این را ثار میگویند و آن خانواده حق دارد خونخواهی کند. اینکه می گویند خون خدا، تعبیر خیلی نارسا و ناقصی از ثار است و درست مراد را نمی فهمانند. پس ثار یعنی قتل از روی ظلم از یک خانواده به طوری که یک آن خانواده می توانند درخواست خونخواهی کنند. 

 

اگر بخواهیم جمع بندی کنیم، این باید عرض کنیم که دوران این حکومت، دوران یک حکومت مقتدرانه و در عین حال مظلومانه و پیروز بود. یعنی هم در زمان خود توانست دشمنان را به زانو دربیارد، هم بعد از شهادت مظلومانه اش، در طول تاریخ توانست مثل مشعلی بر فراز تاریخ باشد. البته خون دل های امیر المومنین در این مدت، جزو پر محنت ترین حوادث و ماجرا های تاریخ است. 

پایان!

یا الله 

یاحق، یاعلی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۱۲
طیبین