بسم الله الرحمن الرحیم
برداشتی از کتاب «کار باید تشکیلاتی باشد»
حبه قند
هر فرد باید خودش را در جامعه حل کند،گم کند، مثل یک حبه قند در آب؛ اما هویت خودش را هم حفظ کند! مثل اینکه اگر تشکیلات نباشد انگار آن فرد هم نیست، اصلا وجودش گره خورده به تشکیلات؛ از طرفی تو این تشکیلات ویژگی خاصی هم دارد!
چراغ قوه
حیات مجموعه به این است که مرتب از بالا زیر نظر(=مدد رساندن به فرد) باشد مثل نور چراغ قوه...به مجردی که برود دیگر آن نقطه روشن نیست! (مثل مربی فوتبال که دائم بازیکنانش رو زیر نظر داره!)
جدایی
اصول و مبانی معرفتی(نه سلائق) آنجایی است که انسان ها از هم جدا می شوند یا نزدیک!
ریل قانون
از ریل قانون خارج نشوید.(حتی اگه قانون ایراد داره!)
نشاط
ایجاد نشاط و امید به وسیله پیگیر بودن و سوال پرسیدن از پیشرفت کارها بوجود میاد! (نه بی خبر بودن)
بسیار نقاطِ بسیار منفی
بر حذر باش که خودشیفتگی به سراغت نیاید. خوبی تان را ببینید، بسیار نقاط بسیار منفی خودتان را هم ببینید! (خودشیفتگی=دیدن امتیازات باعث میشه بدی هایت را نبینی)
یادآوری
هدف نباید گم شود، نباید فراموش شود!
(وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا)
مسئول منطق
بر مبنای یک پایه منطقی کار انجام دهید و مسئولیتش را هم گردن بگیرید! (از خود بپرسید این کار برای چه بود غرض شخصی؟؟ عاقلانه؟!)
بِپا
تقوای جمعی(= خود نظارتی- پاییدن مجموعه) لازم است که اگه نباشه اون فرد که تقوای فردی داره میغلتد و به جایی که نباید میرود!
تکلیف محور
نسبت به آینده بایستی خودمان را برای خدمت در هر جا به هر گونه آماده کنیم، پست و مقام چیه اصلا؟! تکلیف محور باشیم! (چای درست کردن حضرت آقا)کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْؤُولٌ.
به داداشای فارغ التحصیل ام :)