زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

زمین بازی بچه های مسجد...

آخرین مطالب

نویسندگان

سوره نوشت -پارسا حبیبیان2

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۴۲ ق.ظ
به نام خدا
روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد. یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. وقتی همسایه صدای در زدن او راشنید خوشحال شد وپیش خود فکر کرداین بار دیگر برای دعوا آمده است. وقتی در را بازکرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : " هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت میکند که از آن بیشتر دارد ....."
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۲۳
خیرین

نظرات  (۲)

بسم الله العطوف
تنها کسی که رفت سراغ داستان های آماده تو بودی تا الان و به نظر من پیدا کردن داستانی که کاملاااا منطبق بر مطلبی که میخوای باشه خیلی وقت گیر تر از نوشتن اون هستش دمت گرم که وقت گذاشتی(ان شاءالله)...
فقط هر چقدر سعی کردم نتونستم پایان داستان رو با سوره انطباق بدم اگه تونستی حتما جلسه بعد تدبر توضیح بده چجوری شدش:)

۲۳ فروردين ۹۸ ، ۲۲:۱۱ ابوالفضل دهقان
بنظرم از این جهت که (پناه بردن به رب فلق)را در داستان نیکی به فرد حسود دیدیم جالب بود! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی