آقا کاظم نوشته :
تعطیلات و مرخصی در جهاد نرم!
در ادبیات کبوتربازها-که البته کبوتر بازی با شکل خاص خود، کاری مذموم و ناپسند است- اصطلاحی وجود دارد به نام «جَلد»، که منظور از آن تربیت کبوتر بهگونهای است که پشتِبام یا برجِ صاحب خود را بشناسد و هر جا که رفت دوباره به آنجا بازگردد. گاهی کبوترها را دو برجه جلد میکردند یعنی این احساس شناخت و انس را به دو جا در او ایجاد میکردند و به این طریق حتی میشد نامههایی را توسط این کبوترها ردّ و بدل کرد. اصلاً اگر صفت جلد شدن در کبوتر وجود نمیداشت، پرداختن یک عده به این کار و یا حتی اعتیاد به آن، موضوعیت نداشت. البته کبوتری که جلدِ یک جایی باشد، در صورتی که به دام بیفتد، می توان او را نسبت به جایی جدید جَلد کرد. به شرطی که کبوتر، «جلدِ بُکُش» نشده باشد. جلد بکش، به کبوتری میگویند که وفاداری او به برج صاحبش ملکه شده باشد و دیگر نتوان او را جلد جای جدیدی کرد. این کبوتر اگر به دام هم بیفتد، در اولین فرصتی که برای پرواز پیدا کند، به همانجایی خواهد رفت که جلد بکشِ آنجا بوده و از اول به آنجا تعلق داشته است. از این روی چنین کبوتری برای دیگران طمع برانگیز نیست و چاره او فقط کشته شدن است و گرنه تا زنده باشد به همان جایی باز میگردد که جلد آنجاست. این کبوتر بهترین گزینه برای اجرای هر مأموریتی است. مأموریت در ذات او رسوخ کرده و چیزی جدا از او نیست؛ از این روی حضور در مأموریت در او ایجاد احساس تنگی و سنگینی نمیکند. مرخصی برای او آماده باش است، نه تعطیلات.
ناگفته پیداست که یک مجاهد جلدِبکشِ جهاد در راه خداست ان هم با مختصات و وسعت یک انسان، و نه در ظرف محدود یک کبوتر. جلدِ بکشِ جهاد، خوابش هم خواب مجاهدانه است. چه برسد به مرخصی او. راستی چه خبر از مرخصی؟ خستگیها برطرف شد؟ توانستیم یک نفسی بکشیم؟ به بقیه کارهامون رسیدیم؟ بقیهاش بقیةالله است؟ کجاها رفتیم؟دوره مرخصی پرکار تر بودیم یا قبل از آن؟ احساس دلتنگیای چیزی، نسبت به چیز خاصی نداشتیم؟ امام سجاد(ع) فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)