زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

زمین بازی بچه های مسجد...

آخرین مطالب

نویسندگان

سوره نوشت - محمدرضا نوری2

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۲۶ ق.ظ

امام باقر ع:حسد ایمان انسان را میخورد واز بین میبرد همان گونه آتش هیزم را


در زمان های قدیم مرد ثروتمندی زندگی می کرد.او غلامی داشت که بسیار به او میرسید واورا تامین میکرد.روزی به او گفت:میخواهم تورا آزاد کنم اما یک خواسته از تو دارم قول می دهی که آن را انجام دهی. غلام گفت: هرچه باشد قبول میکنم.مرد گفت:در خانه ی بقلی مردی زندگی میکند که زمانی رقیب من بوده است واکنون از من جلو زده است.میخواهم سر من را در پشت بام او قطع کنی تا وقتی مردم آن رادیدند بر گردن او بیندازند.غلام حرف اورا قبول کرد وسر او را برید و رفت.چند روز بعد به غلام خبر رسید درپشت بام خانه ی مردی سر بریده ای پیداشده است و اورا به جرم قتل زندانی کرده اند . دل غلام به رحم آمد وروانه شهر شد تا موضوع اصلی را بگوید.در این موقع بود که مرد زندانی به قاضی گفت:من اگر بخواهم کسی را به قتل برسانم اورا در خانه ی خودش یا دیگری به قتل می رساندم نه در خانه ی خودم.قاضی حرف اورا قبول کرد دراین هنگام بود که غلام وارد شد و همه واقعیت را گفت و پولی که مرد حسود به او برای انجام کارش را داده بود را برگرداند. نتیجه میگیریم که مرد حسود به خواسته اش که نرسیده بود که هیچ مال خود را نیز از دست داده بود

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم:آدم حسود برکسی غیظ و غضب دارد که گناهی نکرده است

نظرات  (۸)

بسن رب الشهدا
ماشاءالله  که اول و آخر داستان را با احادیث شروع کردی.
۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۵۲ علی جندی اسلام
احسنت. ولی ای کاش یه داستان هم از خودت میگفتی 
بسم الله الحکیم
الحمدلله عالی بود ماشالله
حسادت هم توش معلوم بود 
اجرت با شهدا 
یا علی(ع)
بسم رب الشهدا
ماشاءالله که اول و آخر آیه را با احادیث شروع کردی...

اجرتان با شهدا...
بسم رب الشهدا
ماشاءالله که اول و آخر داستان را با احادیث شروع کردی

اجرتان با شهدا...
بسم الله
ماشاءالله که همچین بچه های فعالی در این سایت وجود دارند.

انشاءالله شهید شوید.
بسم رب الشهدا
ماشاءالله که اول و آخر آیه را با احادیث شروع کردی...

اجرتان با شهدا...
سلام آفرین قلم روان و ساده ای بود...
قدیما داستان و مثل ها گاهی خشونت بالا و وضع دلخراشی داشت...
اگر بشود قسمت های خشن متن را سربسته تر گفت به جان مخاطب می نشیند
در ضمن بغلی  درست است ...بقلی یک وقت با باقلی اشتباه می شود:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی