زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

زمین بازی بچه های مسجد...

آخرین مطالب

نویسندگان

مربی نوشت - رونالدو

سه شنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۴:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

سال 91 بود که آقا مجید احسنی به مسجد دعوتم کرد، نه اینکه مسجدی نبوده باشم ، ولی آن مساجد کجا و ام المساجد عالم کجا؟

یا طرح ولایت شروع شد و اردویی که شب قبل از حرکت مقصدش تغییر کرده بود... از آن سال تا به امسال هیچ طرح ولایت و هیچ اردوی مشهدی را از دست نداده ام، از 95 به بعد تمام راهیان ها را نیز بوده ام، یعنی تقریبا 10 مشهد و طرح ولایت و 6 راهیان و سه کربلا....

از 21 رمضان سال 1396 تا به امروز پیشه ام در مجموعه اسما مربی گری بوده؛ و گجله پروری کرده ام.... تا امروز بیش از 200 نفر را شماره گرفتم و با صد تا ارتباط داشته ام و چهل تا را در مسجد دیدم و بیست تایی را مانوس بودم و با ده تایی زندگی کرده ام... ابوالفضل دهقان و سید حسن و سیدحسین شاهنگیان و محمدمهدی غلامی و مهدی خوشدل و علی سائق و حسین پایدارو مهدی معین نفر و امیرحسین حاجی زینعلی و محمدحسین احمدی و علیرضا محمدی و محمد امراللهی و حسین حقیقی و امیرعباس شفیعی و متین عباسی نژاد و حسین سلمانی و محمدرضا نوری تنها بخشی از برادرانی بوده اند که خدا نصیبم نموده...

 

امشب و در این لحظات سحر ، حس تمام شدن دارم ، حسی شبیه به اینکه تاریخ مصرفم تمام شده ، حسی شبیه به اینکه تابلو تعویض شماره پیرهنم را نشان داده است...

 

چقدر در این جام جهانی که گذشت دلم به حال رونالدو سوخت ، روزی تمام چشم ها و تمام نگاه ها در تمام بازی ها و دقایق به او بود و او بود که هر لحظه ای که میتوانست کاری کند و آخرین روزش چقدر دردناک بود که بعضی نبودش را به بودنش ترجیح میدادند ، بعضی بودنش را مایه ی عذاب و سنگینی در مسیر قلمداد می کردند، چقدر اشک هایش بعد از حذف تیمش دردناک بود ، چقدر هم تیمی ها و هم میهن هایش بی معرفت بودند.... آیا به خاظر نداشتند که چه ها کرد ؟؟؟   پیش خودم گفتم تقصیر خودش است ، اگر از اول رونالدو نمیشد و انقدر خوب نبود که انقدر ناراحتی نداشت تمام شدن....  اگر انقدر جدی نمی گرفت که گریه نداشت سوت پایان.. تقصیر خودش است که اصلا رونالدو شد...

 

می ترسم ،یعنی پایان تمام درخشش ها در تمامی مسیر ها تمام شدن و خاموش شدن و فراموش شدن است؟ یعنی برای همه روزی وجود دارد که باید کفش هایشان را بیاویزند و دیگر از بیرون زمین مشاهده کنند ؟ یعنی نمیشود تا آخر دووید ، یعنی راهی وجوود ندارد که نایستی و بدویی و انقدر بدویی تا هیچ داوری فرصت پیدا نکند تا تابلو تعویض را بالا بیاورد؟ یعنی نمیشود تا سوت پایان در میدان بود و در حال دویدن و یا حداقل ایستاده مرد؟

 

دوییدن رویایی ترین کاری است که در زندگی انجام داده ام، به خدا که بدون دوییدن میمیرم ، حرفی ندارم ، در کجا و به کجا دوییدن بسیار مهم است ، اما دوییدن و نایستادن و ننشستن حیات و تنفس من است ، بایستم میمیرم ، امروز که از سگو ها تماشاچی دوییدن هستم ، از عمق وجودم از خدا میخواهم تا لحظه آخر هیچ خوابی نداشته باشم مگر اینکه از خستگی دوییدن ، چشم هایم دیگر تاب نیاورند...

به خدا قسم که برایم از زهر تلخ تر است خوابی که از بیکاری باشد ، به خدا قسم که زنده زنده می شکد مرا ، ندوییدن و دیدن مسیر دویدن ها... خدایا در مسیر خودت و به سمت خودت و ناصر امام زمانم مرا راهی و سالک و دونده قرار بده... کاری به جایش ندارم ، مسیر درست باشد ، خواه مسیر کوه باشد یا سنگلاخ یا دشت و یا زمین فوتبال ، فقط مقصد تو باشی من میدوم .... می دوم و می دوم و می دوم تا مثل اسب عربی از بس نفسی برایم نمانده باشد بمیرم.... چقدر شیرین است این مرگ.... 

 

پ.ن : کلمه مربی نوشت ، خجالت زده ام میکند... دیگر من آن من سابق نیستم...

پ.ن : می دانم که رونالدو که هیچ سردار آرمون هم نبودم...

پ.ن : از من درد دلی و از شما دعایی... 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی