زکات علم - کتاب...
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد کتابی میخوام بنویسم، بدون ذکر نام آن. چراکه حتی از بردن نام آن نیز کراهت دارم!
کتاب حدود 100 صفحه ای را در حدود دو سه ساعت خواندم، نه لز سر جذابیت، بلکه بخواطر اینکه تمام شود و از شر آن خلاص شوم. اگر احساس نمی کردم که باید حتما بنویسم و فریاد بزنم یکسری حرف هارا ، قطعا قبل از صفحه 20 کتاب، آن را از پنجره بیرون پرت میکردم( هرچند به علت وجود آیات و روایات بازهم این کار را نمی کردم).
اول از همه از لحن کتاب بگویم، کتاب برای اینکه احساس راحتی در مخاطب ایجاد کند ملغمه ای از ادبیات محاوره و ادبیات علمی ساخته است، که به نظر نویسنده خوب آمده و به نظر مخاطبی که من باشم لوس، که مهم نیست و سلیقه است و بگذریم.
دوم از تحت تاثیر بودن نویسنده از ادبیات حاج حسین یکتا و آیت الله حائری بگویم ( باید عرض کنم این تحت تاثیر بودن به معنی استفاده از کلام این بزرگواران نیست ، بلکه استفاده از تکیه کلام های این بزرگواران است) که این هم به نوبه ی خود شاید در چشم همه بد نیاید، آن هم برای اولین کتاب یک نویسنده...
سوم انتخاب رنگ صورتی(بنفش) در اتنشار کتاب است که خود به خود گرایش و سمت و سوی متن را به مطالب عاشقانه نزدیک می کند، هم باز پای ایدئولوژی تناسب متن با رنگ گذاشته میشود که باز من سکوت میکنم.
اما چهار به بعد: مگر میشود نویسنده ای در کتاب خودش دم از ازار رسانه ای بر نوجوانان بزند و بگوید که فضای رسانه نوجوانان را اسیر میکند و از هرزگی های موجود در این فضا گلایه کند و اینستاگرام را به عنوان مثال شاخص نام ببرد و دل آزده از آسیب های این فضا روی این قشر باید ولی در ابتدا و انتهای کتاب راه ارتباطی با خود را اکانت اینستاگرام معرفی کند و به اصطلاح دنبال جذب فالوئر باشد! چه جالب....
پنجم ؛ طرح جلد و نام کتاب. و چون قصد معرفی کتاب را ندارم از توضیح آن معذورم ، اما شاید رنگ قهوه ای مناسب این طرح جلد و اسم مناسب می بود( که البته اسم و طرح بفروشی است) (از آنجایی که نویسنده ی کتاب را از نزدیک می شناسم، و نیت پاک او را از نوشت کتاب به یقین حاضر می بینم، اما ناگزیر برنده شده است کلامم)
ششم : بیان بعضی از بحث ها در عموم نه تنها راه درمان آن نیست، بلکه باعث ترویج آنها نیز می شود، به طور مثال، روانشناسی که در بین نوجوانان از مضرات سیگار کشیدن و دخانیات بگوید، اولین این مستقیم گویی چیز خوبی نیست، دوما حس کنجکاوی برای فرد به بار خواهد آورد و مهم تر سوما اینکه کسی اصلا درگیر این بحث نبوده را نیز درگیر می کند.
هفتم ؛ لحن کتاب بیشتر از اینکه لحنی پژوهشی باشد به لحن متخصصان اور دینی و علما می ماند، قطعا قطعا به دور از تواضع است این لحن و قطعا این لحن مناسب چون منی و احتمالا چون شمایی نیست، زیرا که فردی که من و شما را نشناسد ( خودتان نوجوان را مخاطب کتاب می دانید) فکر می کند واقعا متخصص این راهیم و نه اینکه طلبه ی پایه صفر ( من ) ویا پایه دو یا سه(شما) این مکتب....
هشتم : بیان مصداقی به اصلاح واقعی در ابتدای کتاب و راندن تمامی رفاقت های بعد از آن به این چوب، بدون در نظر گرفتن تمامی پیرامونیات ممکن در مخاطب و اصرار به اینکه قطعا ماجرای مخاطب نیز یا همین است و یا اینکه در شباهت بسیار با این است نا جوانمردی نویسنده برای خوراندن مطلب خود دارد.
نهم : همان طور که از میزان استفاده از آیات و روایات(گاها از ایات و روایت استفاده ی مبهم(نیاز به توضیح) و مقدار غلط های املایی و نگارشی و ... نیز می شود حدس زد احتمالا ابتدای کتاب با دقت و وسواس بیشتری نوشته شده است، حال آنکه می بایست بخش انتهایی کتاب که باید جواب مساله ی باز شده را می داد ، بیشتربه تضمین آیات و روایات آراسته می شد و جواب به آن با نظر تخصصی تری اعلام می شد...
در پایان بنده به عنوان فردی که با قشر نوجوان در ارتباط هستم و معضل بیان شده را در بین متربیان دیده ام و خود نیز بعضا با آن گیربان گیر شده ام، اصلا کتاب منظور را به نوجوانان پیشنهاد نمیکنم و شاید خواندن آن را برای مربیان آن هم نه به عنوان نسخه، که به عنوان یک تز علمی خالی از اشکال بدانم.
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
آمانج عزیزی
12/8/1400 ساعت 6:06 صبح