بسم هو الرحیم
وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ
ساعت 11 شب:
مربی: سلام پسرک چخبر
گجله: سلام، عه رسیدی یاد ما افتادی؟
مربی:خوبی؟ من همیشه به یادت هستم.
بسم هو الرحیم
وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ
ساعت 11 شب:
مربی: سلام پسرک چخبر
گجله: سلام، عه رسیدی یاد ما افتادی؟
مربی:خوبی؟ من همیشه به یادت هستم.
امامت، یعنی همان اوج معنای مطلوب اداره جامعه در مقابل انواع و اقسام مدیریت های جامعع که از ضعف ها و شهوات و نخوت(تکبر) و فزون طلبی انسانی سرچشمه میگیرد.
واژه امامت _که در اصل به معنای مطلقِ پیشوایی است_ در فرهنگ اسلامی بیشتر بر مصداق خاصی از آن اطلاق میگردد و آن، پیشوایی و رهبری در شئون اجتماعی است؛ چه فکری و چه سیاسی.
این نکته گفتنی است که آمیختگی سه مفهوم ((رهبریِ سیاسی))، ((آموزش دینی)) و ((تهذیب روحی)) در خلافت و حکومت اسلام _ که امامت و حکومت اسلام را دارای سه جنبه و سه بُعد قرار داده است؛ چنان که بعضی از متفکران برجسته این زمان به درستی بیان کرده اند_ ناشی از آن است که اسلام در اصل، این سه جنبه را از یکدیگر تفکیک نکرده و به عنوانِ برنامه ای از این سه جهت، بر انسان عرضه شده است. پس پیشوایی امت نیز نیز به معنای پیشوایی در این سه جهت است و شیعه به دلیل همین گستردگیِ معنای امامت است که عقیده دارد امام باید از طرف خدا تعیین شود.
جریان امامت، از نخستین روز پس از رحلت پیامبر _ماه صفر سال یازده هجری_ پدید آمد و تا سال وفات امام حسن عسکری _ماه ربیع الاول سال دویست و شصت هجری_ در میان جامعه مسلمانان ادامه یافت. در این مدت، امامت به طور تقریبی چهارده دوره را گذرانید و هر دوره با ویژگی هایی از لحاظ موضع گیری امامان در برابر قدرت های مسلط سیاسی.
ائمه در میانِ توفانِ سختِ این حوادث، هوشمندانه و شجاعانه تشیع را همچون جریانی کوچک اما عمیق و تند و پایدار از لابه لای گذرگاه های دشوار و خطرناک گذراندند. و خلفای اُموی و عباسی در هیچ زمان نتوانستند با نابود کردن امام، جریان امامت را نابود کنند. و این خنجرِ بُرّنده همواره در پهلویِ دستگاهِ خلافت، فرورفته ماند و به صورت تهدیدی همیشگی، آسایش را از آنان سلب کرد.
پایان فصل دوم.
یاعلی!
یاحق!
یا الله!
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محد و عجل فرجهم
انتشارات شهید ابراهیم هادی برخلاف کیفیت چاپ پایین و طراحی جلدهای ساده اش، دربین طرح جلد های پر زرق و برق بازار ، همیشه بهترین سوژه هارو انتخاب کرده و واقعا شاید تاثیرگزارترین کتاب های شهدا، سهم زیادیش چاپ شده توسط این انتشارات هستش که گل سر سبدش هم کتاب سلام بر ابراهیمه ، که تقریبا همه باهاش خاطره داریم...
اما کتاب مصطفی که به نظرم یکی دیگه از شاهکارهای بچه های گروه شهید براهیم هادی هستش :
کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود، پیامبر اکرم دچار تشویق نشد. چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردن کشان، با اخلاق های خشن و دست های قدرتمند قرار گرفته بودند، و یا عامه مردمی که از معرفت نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد؛ سخن حق خود را گفت، تکرار کرد، تبیین کرد، روشن کرد، اهانت ها را تحمل کرد، سختی ها و رنج ها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند.
بسم الله
کتاب مربع های قرمز خاطرات شفاهی حاج حسین یکتاست که در 545 صفحه و توسط نشر شهید کاظمی به چاپ رسیده و حضرت آقا بر این کتاب تقریظ نوشتند...
بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آل محمد و عجل فرحهم
در میان دورانی که در هر جای جهان طاغوتی سر بر می آورد و در بین تمامی استعمارگران شرق و غرب که چیزی جز سیاهی در جهان نگستراندند، و درست در زمانی که طاغوت در اوج قدرت و اقتدار خود بوده و تمامی امکانات مادی و معنوی را در جهت کفر به خدمت گرفته بود، نوری تابیدن گرفت و موسایی با دست خالی به پیکار فرعون زمان خودش رفت و رشحات نوری شروع به تابیدن کرد...
جمهوری اسلامی عصاره ی تمامی پیامبران و امامان است، جموری اسلامی حقیقت فطرت های پاکی است که با دم مسیحایی امام امت بیدار شدند و خون و استقامت خود باقیمانده های نجاست کفر را تطهیر کردند که چه چیزی در عالم طاهر تر از خونی که در راه اسلام ریخته شود! مردمی که به حکومتی از جنس حکمت و احکام الهی آری گفته اند. جمهوری اسلامی غرض تمامی ادوار قبل بوده است و سر حسین(ع) بر نی نرفته است مگر برای تشکیل چنین حکومتی، گر کسی در دل ندای هل من ناصر حسین ابن علی را نمی شنود بداند که امام عشق را نشناخته که راه تمامی انبیا و اولیای خدا از همین جمهوری اسلامی میگذرد و اگر حسین در این میدان بود حاضر بود جان مبارک خویش را که بالاترین ارزش عالم امکان است فدای همین جمهوری اسلامی بکند؛ حال جان چون منی کی لیاقت فدا شدن در راه این مقدس را دارد، 12فروردین روز جلوداری ایران بر تمام مستضعفین عالم بود، روزی بود که زمین به مستضعفین که وعده داده شده بود رسید و اسوه و نمونه ای شد برای جهانیان تا بدانند که وعده خدا حق است و مستضعفان وارثان عالمند. حال انسانی که در این نعمت قرار گرفته است که نباید با یک غوره سردی و با یک مویز گرمی اش کند، نکند که این ملت به نعماتی که به او داده اش است غره شود و خود را کریم بداند و لایق کرامت و خدا را در جامعه مدنی کنونی اش فراموش کند، چراکه اکنون است که باید اسم خدا در جامعه جریان یابد و حدود الهیی برقرار شود. نباید با تنگ شدن روزی اش به جزع بیافتد و اهانتی به خودش تلقی کند این سختی پیش آمده را...
12 فروردین روزی است که حیات واقعی انسان را که در انتظار اوست پربار میکند که هر انسانی که در جامعه اسلامی نفس بکشد و در راه اعتلای این نظام قدم بردارد تک تک نفس هایش برایش عبادت است و آذوقه ی سفر.
پس ای انسانی که بار یافته ای که در این ارض مقدس نفس بکشی، چنان بتاز و چنان کار کن که مجال خود نمایی به فرصت طلبان و خودخواهان دنیا زده و جیره بگیران غرب و شرق و خودفروختگان فرهنگ برهنگی ندهی، که ان شاالله نفس نفس هایت قسم خوردنی خواهد شد.
12 فروردین نه پایان عید بلکه شروع عید واقعی برای مسلمانان و مومنان عالم است چراکه بنا طاغوت کنده شده است و حکومت عدل الهی برقرار شده و ان شاالله این ارثیه به دست اهل می افتد و منجر به ظهور منجی عالم ، حضرت حجت (عج) خواهد شد...
بسم الله الرحمن الرحیم
راه بیوفت و برو جلو ،بلند شو و به راه راست برو.مثل تیری از کمان رها شو ،از وابستگی هایت خودت را رها کن.اینبار جوری بهتر خودت را به خدا برسان،جوری اساسی تر.خودت را آماده این بکن که کار های بزرگ تری انجام دهی،کاری بسیار بزرگ.همچو موسی ،موسی شو ،به دل فرعون بزن؛نترس، اگر بخواهی میتوانی کسی شوی که یک تنه و با دست خالی در مقابل طاغوت میایستد و انرا شکست میدهد .اما...اما باید خودت را بسازی،مقدمه ساختن خودت را شروع کن.مرا بخوان با من شروع کن.
«بسم الله الرحمن الرحیم»،«وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا»
از خودت بکن وابستگی هایت را،تعلقاتت را؛به طوری که هیچ اثری از آن باقی نماند و به آن اجازه دفاع مده ،بر او چیره شو ،نگذار حتی حرفی برای گفتن داشته باشد،حتی یک وسوسه ریز.فاصلهات از بدی باید آنقدر بشود که به هنگام کار نیک نشاط داشته باشی،رضایت خاطر،یعنی دلت به تب و تاب بیافتد که برو و آنرا انجام بده.پس هرچه قدر فاصله میان (دوری از بدی) و (عمل به خوبی) ات را بیشتر کنی قسم خوردنی تر میشوی جایگاهت بالاتر میرود حتی از فرشتگان،پس مدام تسبیح کن،مدام خوبی و بدی را از هم جدا کن و این را لازمه کارت بدان.در این راه سبقت بگیر عجله کن موعود نزدیک است.بجنب که جا نمانی نه از بقیّه بلکه از خودت.نگویی میتوانستم آن کار را انجام بدهم و ندادم پس به هنگام سبقتت تدبیر امر هم داشته باش،به عاقبتش بیاندیش،همیشه در هر زمان ،حتی در هنگام خواب که پشیمان نشوی و نگویی:«میتوانستم از خود خواب را نزع کنم برخیزم و نماز شب بخوانم ولی نکردم ،وای بر من که جا ماندم نه از دیگران بلکه از خودم»
و این را بدان هنگامی قسم خوردنی میشوی که در جمع این کار را بکنی.آری در میان جمع باش ولی از خود سبقت بگیر.
سبقتت برای برای ترس از عذاب نباشد،قرار است به خدا نزدیک شوی که پایان همه چیز به سوی اوست (الی ربک منتهاها)و این خدا چه بهایی به تو داده است،چه نعمت های بزرگی از روشنی روز و تاریکی شب تا خارج کردن اب از زمین و استوار کردن کوه.و چه باارزش هستی تو که همه اینها متاعی برای توست ولی...ولی همه این هارا انعام تو نیز دارند پس تو چه فرقی با انها داری اگر از انها بهره نبری تا بخدا نزدیک شوی و نه تنها این بلکه بقیّه راهم به خدا نزدیک کنی.و این انتخاب توست که تزکیه پیشه کنی و خشیت داشته باشی ، از اعمالت مراقبت کنی و همواره خوف داشته باشی و پیشبینی ضرر را ضمیمه زندگی ات کنی تا از طغیان دور شوی و جایگاهت بهشت شود یا که نه...از حدت تجاوز کنی و طغیان گر شوی و به تکذیب خدا روی بیاوری و جایگاهت دوزخ شود و این را بدان اگر خشیت را رها کنی در جاده ای منتهی به طغیان قدم خواهی برداشت که انذار دیگران هم تاثیری بر رویت نخواهد داشت...پس بترس فرعونی شوی که خدا را تکذیب کرد و دچار عذاب دنیا و آخرت شد ،بترس در یک چشم بهم زدن فردی شوی که از شدت عذاب ارزوی اینرا میکند که به قبرش بازگردد...به همان حالتی که استخوان هایش ریز ریز شده بود ...و از همه مهم تر به گذشته ات بنگری و حسرت بخوری ...حسرت اینرا که هرچه گذشت گویی یک نیمه روز بود
آری یک نیمه روز ...پس خشیت را پیشه کن در این دنیای کوتاه...
بسم الله ذی المعارج
تحلیلی بر بیانیه گام دوم
گام دوم، بیانیهای است خطاب به مردم ایران به ویژه جوانان برای ورود به دومین مرحله انقلاب و رسیدن به آرمانهای اصلی انقلاب است که بزرگترین هدف و آرمان انقلاب بیشک ایجاد شرایط مناسب برای ظهور ولایت عظمی(ارواحنافداه) خواهد بود.
از بزرگترین ویژگیهای انقلاب این است که با قیام خود در برابر ظلم و موفقیت به تغییر حکومت توانست آرمانها و اهداف خود را حفظ کند؛ گرچه شاید با اهداف آرمانی خود فاصله داشته باشد که این فاصله با امید خداوند در گام دوم این فاصله کمتر خواهد شد.
انقلاب اسلامی نهضتی دینی است که در میان جهان مادی شرق و غرب طلوع کرد و ویژگیهای زیر را با خود به همراه آورد:
انقلاب اسلامی با تمام این ویژگیها هنوز از آرمانهایش فاصله دارد و قطعا این فاصله بین بایدها و واقعیتهای این انقلاب انکارناپذیر است اما این فاصله قابل طی شدن است؛ هانگونه که در طول این چهل سال بارها طی شده و قطعا در این گام دوم این مسیر با سرعت بیشتری طی میشود. و اگر الان این انقلاب را با انقلابهای دیگر مانند انقلاب فرانسه و اکتبر شوروی مقایسه شود متوجه خواهیم شد که دراین چهل سال و با وجود مشکلات طاقتفرسا، جمهوری اسلامی پیشرفتهای چشمگیری داشته است که همه اینها با اصل «ما میتوانیم» ممکن شد که از برکات آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
با این همه برکات که انقلاب اسلامی به ارمغان آورد، همچنان راهی در پیش داریم (که البته به سختی گذشته نیست) تا به آرمانهای بلند نظام جمهوری اسلامی برسیم. و شاید روشها در برخی از کارها عوض شده باشد اما نیت همان است؛ همانطور که در گذشته چالش مستکبران جلوگیری از نفوذ سلاح به ایران بود و اکنون چالش جلوگیری از خروج تسلیحات از ایران است، و یا اگر ما در گذشته در این تلاش بودیم تا دست دشمن را از نفوذ به کشور خلاص کنیم اکنون در تلاشیم تا دست دشمن را از این جهان رها کرده و رژیم صهیونیستی را محو کرده و تلآویو و حیفا را با خاک یکسان کنیم! و هدف همواره مبارزه با دشمن بوده است...
اما با رسیدن به گام دوم و ورد به دوره جدید، جوانان، محور تحقق نظام پیشرفتهی اسلامی خواهند بود و آنها باید با توکل بر خدا پا به عرصه میدان گذاشته و با عبرت از گذشته و با نگاه و روحیه جهادی و انقلابی و با استفاده از ظرفیتهای طبیعی و انسانی ایران عزیز را آباد و الگوی کامل نظام پیشرفته اسلامی کنند.
و اما توصیهها:
در پایان چشم امید این ملت به ما جوانان و نوجوانان است که با توکل بر خدا و زیر سایه ولایت فقیه، نظام اسلامی را تا ظهور موعود آسمانی (ارواحنا فداه) گسترش دهیم.
پس بسمالله...
بسم الله ذی المعارج
خلاصه کتاب مسئولیت و سازندگی
مسئولیت و سازندگی کتابی است از استاد صفائی حائری که در آن به روش های تربیتی میپردازند که کتابی شیرین و گاهی اوقات هم سخت است.
استاد در ابتدا به توضیحی درباره مسئولیت میپردازند که مسئولیت از شناختهای ما به وجود میآید و به این میپردازند که برای شناخت مسئولیت راههایی وجود دارد که شامل:
و در ادامه به شرح و توضیحی در باره هر کدام میپردازند:
« آزادی از اسارت ها با شناخت عظمت انسان و شناخت وسعت هستی و شناختهای دیر بدست میآید و من که تا دیروز اسیر توپها و عروسکهایم بودم امروز از آنها بیزارم؛ چون به وسعتی رسیدهام و چون عظمت خود را یافتهام و بزرگی خود را شناختهام.»
اما در ادامه به مقوله تربیت میپردازند که تربیت از آهن ماشین ساختن و از بشر آدم آفریدن است.
و آدم آن است که از اسارت دنیا رها شده و بزرگی هستی و خداوند را دیده است و اینگونه تربیت معنا مییابد. برای تربیت روش هایی وجو دارد:
و قطعا مورد آخر اثرگذاری بیشتری نسبت به باقی دارد چرا که....
اما مربی! مربی افراد تحت اختیارش را برای محیطی که در نظر دارد، تربیت میکند. پدرم مرا برای خانه، استادم مرا را برای جامعه و... اما استعدادهای من فراتر از این است؛ من فرزند هستیام و تا بینهایت ادامه دارم و باید طوری تربیت شوم که تمام این مسیر را طی کنم....
اما در فصل بعد استاد صفائی به روش تربیتی و نظام تربیتی اسلام میپردازد، که نظام تربیتی اسلام شامل:
اینها روش تربیتی اسلام است.
اسلام با این روش، به انسان کمک میکند تا خود را بسازد و به شناختها، عشقها و حرکتهایی دست یابد.
این روش روش مسخ و نابودی انسان نیست که مسبب آزادی اوست، اما انسان صاحب اراده و اختیار است و حق انتخاب دارد...
در ادامه به شناخت و روشهای شناخت میرسیم. روشهای شاخت شامل:
است که پیرامون هریک توضیحی اساسی داده شده است.
اما در جهانبینی اسلامی؛ جهان بینی یعنی بینش انسان و نگرش او به هستی و انسان و نقش انسان در هستی.
چون که این نوع بینشها بسیار است ما نمیتوانی اجازه دهیم هر بینشی وارد مغز ما شود که باید با میزانها، روشها و کلیدهایی که داریم هر کدام را بررسی و پاسدار قلب و مغز خود باشیم.
و از جهان بینی که بگذریم به آرمانها میرسیم....هر انسان، آرمانهایی دارد که این آرمانها با شناختشان از خود، نیازها و ضرورتها شکل میگیرد. در این بخش به شناخت بزرگترین آرمان میرسیم که : « ما در جستجوی مکتبی هستیم که عدالت، آزادی، رفاه و تکامل گامهای اول آن است و عرفان و آگاهی آن هم، قتلگاه انسان و باتلاق آرام او و عکسالعمل گشاد بازیهای سابقش نیست؛ » ، « آرمانهای اسلامی، احساسهایی هستند که با شناختها گره خوردهاند و عقیده شدهاند. ایدئولوژی اسلامی، بسیار گستردهتر از برابری، آزادی، رفاه، عرفان و تکامل است. »
از شکلها و شاغولها که بگذریم به روحیهها میرسیم. هر کسی را نمیتوان به یک شکل تربیت کرد که هرکس استعدادها و روحیههای متفاوتی دارد. با یک کودک لجوج و یکدنده نمیتوان با خشم و تندرویی برخورد کرد که در این صورت لجاجت و مقاومت او بیشتر خواهد شد.
روحیههای انسان به طور کلی به ده دسته تقسیم میشوند که البته هر کدام میتواند با یکدیگر ترکیب شده و روحیهای جدید روانه بازار کند. این روحیات شامل:
است که در هر کدام به علل ایجاد روحیه و طریقع برخورد با آن پرداخته میشود:
« بارها گفتهام که منافق یعنی بیشکل؛ یعنی بیرو، نه دو رو. منافق مثل آب است، شکل ندارد. به شکل ظرفی استکه در آن قرار میگیرید. به شکل محیطی که درآن زندگی میکند...»
در فصل آخر به هنگام تربیت میپردازد که شامل:
است که برای شناسایی زمینهها هم میتوان از راههای شناسایی: علامتها، برخوردها و تجربهها و لطافت و نورانیتها استفاده کرد.
در آخر هم به عنوان شخصی کم و ناچیز پیشنهاد میکنم که حتما کتا برا بخونید آن هم یک بار نه! که با چند بار خواندن هم چیزهایی میماند که یادنگرفتی باشی!
راستی اگر کتاب رو خوندی حتما قسمت مرور رو مطالعه کن بهت خیلی کمک میکنه:)
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بسم الله ذی المعارج
خلاصه کتاب احمدِ احمد
کتاب احمدِ احمد خلاصه و داستانی است بر زندگی و مبارزات وی علیه حکومت ظالم شاه.
او در سال 1318 در روستایی در حومه استان تهران به دنیا آمد و در جوی مذهبی رشد کرد. آنها پس از مدتی به اسان تهران مهاجرت کردند و احمد در آنجا به تحصیلاتش ادامه داد و برخلاف سایر اعضای خانوادهاش تا دیپلم ادامه داد و سپس کنکور داد و در رشته آموزگاری و در درس ورزش شروع به فعالیت کرد.
او اولین تجربه زندان خود را در دوران متوسطه و در اعتراض به تغییر نمره قبولی دانشآموزان انجام داد و در دوران نوجوانیاش به زندان افتاد.
او پس از آشنایی با امام خمینی(ره) به انجمن حجتیه وارد شد که هدف آن مبارزه با بهاییت بود و در آن زمان احمد و چند نفر از دوستانش به مبارزه با «ادونیستهای روز هفتم» که جریانی مسیحی بودند و در جهت مبارزه با اسلام فعالیت میکردند پرداخت تا اینکه به طور مستقیم و به واسطه برادرش و شهید حاج مهدی عراقی با امام دیدار کرد و پس از اطلاع از نظر امام در این باره از این انجمن کناره گیری کرد. اما با بعضی از افراد انجمن در ارتباط بود. در یکی از از روز ها آقای میرمحمد صادقی که از اعضای انجمن حجتیه بود از او درخواست میکند تا با هم به مسجد جعفری بروند. پس از آن او به احمد پیشنهاد ورود به انجمن حزب ملل اسلامی که انجمنی سری و مخفی بوده است را میدهد. احمد هم بعد از کمی فکر و استخاره از امام جماعت محل با خیال راحت به انجمن میپیوندد. او بعد از چند مدت با انجمن انس میگیرد و در هرجا سعی میکرد که منافع حزب را در نظر بگیرد ... در ایامی که شرایط ازدواج او مهیا میشود حزب لو میرود و او توسط مامورین ساواک دستگیر میشود و رهبر حزب و همه افراد آن دستگیر میشوند و ازدواج او به هم میخورد.
او تحت شکنجههای ساواک هیچ حرفی نمیزند و سخت مقاومت میکند و سرانجام محاکمه و به سه سال حبس محکوم میشود که بعد هم تخفیف گرفته و زودتر از موعد آزاد میشود.
او پس از آزادی مبارزه را رها نمیکند و با سایر اعضا که آزاد شده بودند حزب الله را تاسیس میکنند که سعی میکنند احتیاط بیشتری کنند تا مثل حزب لو نروند.
اما سعید محمدی که به خاطر ماموریتی به خارج رفته بود لو میرود و به خاطر سیستم پیچیده حزبالله فقط رابط او یعنی احمد دستگیر شده و دوباره تحت شکنههای سخت ساواک قرار میگیرد اما حرفی از حزبالله نمیزند و در نتیجه حزبالله لو نمیرود، اما پس از سربازی احمد حزب گرایشهایش عوض شده و به همکاری با مجاهدین خلق میپردازد و احمد از آنها جدا میشود.
او پس از ازدواج به ناچار به سازمان مجاهدین خلق میپیوندد و پس از تغییر گرایش سازمان دچار حادثههای تلخ و ناگواری میشود که انشاالله خودتون ادامهاش رو میخونید!
احمد احمد الگویی شگفتانگیز بود که هرگز از مبارزه دست نکشید و تمام عمرش را وقف مبارزه با شاه و ظلم کرد و پس از زخم ها و معلولیتهایی که گرفتارش شد دست از مبارزه نکشید و با تمام تلاش به مبارزه ادامه داد و هرگز بهانهای برای معاف کردن خود نیاورد....
یادمان باشد که از این دست آدم ها در زمان انقلاب کم نبودهاند پس قدر این انقلاب را بدانیم!
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته