زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

زمین بازی بچه های مسجد...

آخرین مطالب

نویسندگان

۱۸ مطلب با موضوع «گجله نوشت :: امیرعباس شفیعی» ثبت شده است

بسم رب الحسین

سحرگاه بود و هوا نزدیک فلق، دیده هایش را در ذهن مرور می‌کرد؛ که می‌داند، شاید همین مشاهداتش بود که تصمیم مهم او را رقم زد...

دید اگر بماند با آنهایی محشور می‌شود که یا در حرص دنیا و مقام اند یا یا کم هایشان از مال حرام پر شده است.

 

به تلاطم رود فرات نگاه کرد، حرارتی در دلش احساس کرد که با گرمای خورشید تازه سربرآورده  که غبار هوا را همچون گردی زعفران رنگ کرده بود مانوس شده بود.چندی بعد پوتین به گردن هایش انداخت و  راهی سپاه امام حسین (ع) شد.

 

او دانست که امام همچون فلقی است تا در دلهای تیره و تاریک طلوع کرده و همه چیز را زیر و رو کند؛ و دانست برای او مأوایی به جز سپاه امام وجود ندارد. او پناه برد به رب الفلق از شر خلقی که آنقدر حرام به زندگیشان راه داده بودند که دیگر جایی برای امام در دل‌هایشان باقی نمانده بود.

 

از سپاه امام حسین تا سپاه یزید راهی نبود شاید به اندازه یک فلق، چیزی که حر به آن رسید و فهمید آنچه کل سپاه یزید نفهمیدند...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۰۱:۳۲
طیبین

بسم الله ذی المعارج

هر چیزی ظاهر و باطنی دارد؛ با اینکه ممکن است ظاهر کسی یا کاری خوب و خیر باشد، هیچ چیز باطنش را تضمین نمی‌کند.

قطعا باطن هر کس مهمترین وجه اوست. نمازگزار مؤمن ظاهر و باطنش یکیست، سراسر نور...

اما اگر ظاهر و باطنمان یکی نباشد چه؟ اصلا چه می‌شود که ظاهر و باطن یک چیز مجزا از هم می‌شود؟!

«و رأیت الذین یدخلون فی دین الله افواجا»(سوره نصر، آیه 2)

بعد از فتح مکه مردم گروه گروه مسلمان شدند، اما دیگر خلوص مسلمانان پیش از آن را داشتند؛ ابوسفیان مسلمان شد!!

و قطعا با «اشهد أن لا اله الا الله» و «أشهد أن محمدا رسول الله» باطن کسی در برابر اسلام خاضع و  منعقد نمی‌شود که اگر چنین نبود هرگز واقعه کربلا رخ نمی‌داد.

 و آنکس که درونش مسلمان نیست نماز می‌خواند اما با کاهلی، می‌خواند اما برای ریا! و نه تنها حاضر نیست در کوچکترین کمکی به دیگران شرکت کند که دیگران را از آن منع می‌کند.

گفتیم باطن شخص مشخصه اصلی یک فرد است و ذات شخص دیر یا زود خودش را نشان می‌دهد و آن گاه است که دیگر ارزشی برای اطعام مسکین قائل نیست و دیگران را به آن تشوق نمی‌کند و اگر یتیمی ببیند او را با تندی از خود می‌راند و تا جایی که پیش می‌رود که به تکذیب دین یا حتی بدتر! محاربه با خدا می‌رسد. و مگر چنین نشد؟ امام حسین (ع) را تکذیب کردند و مقابلش ایستادند و...

 مگر امام حسین(ع)، این قرآن ناطق چیزی  جز دین بود؟

 

فویل للمصلین، پس وای بر آن نمازگزاران منافق...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۰۰ ، ۲۳:۰۵
طیبین

هوالشهید

یک اکسیر!
تصور کن در عالم اکسیری شگفت انگیز و بی‌نظیر وجود داشته باشد ؛ این اکسیر به هیچ کس جز رسول‌الله(ص) داده نشده است و اکسیر رسول همچون چشمه‌ای بیپایان و تمام نشدنی است. هر که بخواهد از این اکسیر  بهره مند شود باید از پیامبر بخواهد و خود را به او نزدیک کند که هرچقدر به رسول نزدیک شوی سهم بیشتری از این چشمه خواهی داشت و بالعکس...

چرا همه اکسیر برابر ندارند؟!

شرها در زندگی سوزاننده اکسیر هستند؛ هر کس از مخلوقات که شری ایجاد بکند یا تاریکی ایجاد بکند یا سحری بیافکند و در گره‌ای بدمد یا  حسادت بکند بی‌شک فقط سهم خود را خواهد سوزاند؛ پس چاره چیست؟ باید پناه برد به پروردگاری که می‌توانند در تاریکی تمامی این شرور روشنایی ایجاد کند و در این سنگر با افزایش طهارتمان خود را بیشتر از این شرهای سوزاننده دور کنیم.

چرا گاهی اوقات ابتر می‌شویم؟

بارها شده است که عملی در نهایت به تمامیت خود نرسد، همه این کارها ابتر است که می‌تواند عللی داشته باشد؛ گاهی شری ایجاد کرده ایم و سهم اکسیر خود را کم کرده ایم، گاهی عملمان شری در بردارد و...

اگر کسی کل زندگی‌اش ابتر شود چه؟!

کسی که از رسول خدا بغض و کراهت داشته باشد و از او اجتناب کند قطعا از این چشمه سهمی نخواهد برد، اگر از این چشمه چیزی به ما نرسد که دیگر زندگیمان به تمامیت خود نمی‌رسد و کل زندگیمان ابتر می‌شود! تنها فرصت زندگیمان...

شکرانه این اکسیر پرخیر!

حال اگر از این اکسیر زیاد برده‌ای که شکر کن و به شکرانه‌اش نماز بخوان و قربانی کن و اگر هم اکسیر زیادی نبرده‌ای باز هم نماز بخوان و قربانی کن تا از این کوثر بیشتر به تو عطا کنند ...

 

*برداشتی از سوره کوثر با کمک سوره فلق

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۵۴
طیبین

بسم رب الشهدا

 

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت            وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

  وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت                       مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

«باز این چه شورش است که در جان واژه هاست                         شاعر شکست خرده طوفان واژه هاست»      

بی علت نبود که شاعر نام این کتاب را از شعر برگزیدش، تک تک کلمات این شعر به قدری پخته و دلنشین است که دوست دارم هر زمان با خودم تکرار کنم، طوفان واژگان مجموعه شعر های آیینی از حمیدرضا برقعی است که شعراهای این کتاب زیبا و دل‌انگیز است به طوری که بیشتر آنها خواننده را به وجد می‌آورد...

 

از مرز ابرهای بهاری عبور کرد

چشمی که ردپای شما را مرور کرد

تنها به شوق لمس شما ابر بی امان

یک شهر را به وسعت باران نمور کرد

روزی هزار مرتبه تقویم ناامید

تاریخ روز آمدنت را مرور کرد

تاثیر یک غروب غم‌انگیز جمعه بود

مضمون این غزل که به ذهنم خطور کرد

اصلا خیال روی شما سال های سال

دیوان شاعران جهان را قطور کرد...

 

،

 

مولای ما نمونه دیگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته اسست

وقت طواف دور حرم فکر می‌کنم

این خانه بی‌دلیل ترک برنداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی(ع)

آیینه‌ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می‌خورم که نبی(ص) شهر علم بود

شهری که جز علی(ع) در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است

انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود

یا جبرئیل واژه بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گم شدست

هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او

تقصیر من که نیست، برابر نداشته است!

 

در کتاب از این نوع شعر ها زیاد است، پس اگر با خواندنشان از آنها لذت بردی به فکر تهیه کتاب باش...

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۰۷
طیبین

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

برداشتی از چند آیه ابتدایی سوره مدثر

تمام حرکات عالم با قیام صورت می‌گیرد، بعضی قیام ها در تنهایی و در دل شب صورت می‌گیرد؛ باید بلند شد و قیام کرد...

 

دیگر وقت خواب و استراحت نیست! زمان قیام و تبلیغ فرا رسیده است. مشرکان مکه در پی بد نام کردن رسول الله(ص) به آنهایی که به هنگام حج از آنها درباره پیامبر سوال می‌کردند لغب کاهن، مجنون و از همه بدتر ساحر را به پیامبر می‌دادند؛ دیگر نمی‌شود دست روی دست گذاشت، باید قیام کرد و به تبلیغات ضد رسول الله(ص) خاتمه داد...

امروز هم همین است. رسانه ها از سر تا سر جهان مشغول تخریب اسلام و حکومت بزرگش هستند؛ باید بر سنگینی این پتو غلبه کرد تا بتوان بر دشمنان اسلام هم غلبه کرد که اگر ارزش این پتو و خواب بیشتر باشد قطعا در این راه درمانده خواهیم بود.

باید خود را وقف اسلام کنیم، باید از خوابمان بزنیم تا پرچم اسلام زمین نماند. بی شک چشم امام زمانمان (ارواحناه فداه) به ماست تا در زمان غیبتش بتوانیم حکومت و دین اسلام را حفظ کنیم و با تمام وجود از آن دفاع کنیم تا پرچم اسلام به دستان مبارکشان رسد و انشاءالله رزق دنیا و آخرتمان هم از دست پر خیر و برکتشان بگیریم...

یاعلی(ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۰۷
طیبین

بسم الله ذی المعارج

خلاصه کتاب مسئولیت و سازندگی

مسئولیت و سازندگی کتابی است از استاد صفائی حائری که در آن به روش های تربیتی  می‌پردازند که کتابی شیرین و گاهی اوقات هم سخت است.

استاد در ابتدا به توضیحی درباره مسئولیت می‌پردازند که مسئولیت از شناخت‌های ما به وجود می‌آید و به این می‌پردازند که برای شناخت مسئولیت راه‌هایی وجود دارد که شامل:

  1. آزادی از اسارت و هواها
  2. میزان و سنجش ترازو
  3. مشورت
  4. ملاک اهمیت

و در ادامه به شرح و توضیحی در باره هر کدام می‌پردازند:

« آزادی از اسارت ها با شناخت عظمت انسان و شناخت وسعت هستی و شناخت‌های دیر بدست می‌آید و من که تا دیروز اسیر توپ‌ها و عروسک‌هایم بودم امروز از آن‌ها بیزارم؛ چون به وسعتی رسیده‌ام و چون عظمت خود را یافته‌ام و بزرگی خود را شناخته‌ام.»

اما در ادامه به مقوله تربیت می‌پردازند که تربیت از آهن ماشین ساختن و از بشر آدم آفریدن است.

و آدم آن است که از اسارت دنیا رها شده و بزرگی هستی و خداوند را دیده است و اینگونه تربیت معنا می‌یابد. برای تربیت روش هایی وجو دارد:

  1. با شعار‌ها داغ کردن و با تلقین حرارت دادن
  2. شاخ و برگ دادن و در سطح کاویدن
  3. به دوش کشیدن و بغل کردن
  4. کلید‌ها و ملاک‌ها و روش‌ها را بدست دادن و روشنی دادن و ریشه دادن و زنجیر‌ها را باز کردن.

و قطعا مورد آخر اثرگذاری بیشتری نسبت به باقی دارد چرا که....

 

اما مربی! مربی افراد تحت اختیارش را برای محیطی که در نظر دارد، تربیت می‌کند. پدرم مرا برای خانه، استادم مرا را برای جامعه و... اما استعدادهای من فراتر از این است؛ من فرزند هستی‌ام و تا بی‌نهایت ادامه دارم و باید طوری تربیت شوم که تمام این مسیر را طی کنم....

اما در فصل بعد استاد صفائی به روش تربیتی و نظام تربیتی اسلام می‌پردازد، که نظام تربیتی اسلام شامل:

  1. آزادی و تزکیه
  2. تعلیم و آموزش
  3. تذکر و یادآوری
  4. تدبر
  5. تفکر
  6. تعقل

این‌ها روش تربیتی اسلام است.

اسلام با این روش، به انسان کمک می‌کند تا خود را بسازد و به شناخت‌ها، عشق‌ها و حرکت‌هایی دست یابد.

این روش روش مسخ و نابودی انسان نیست که مسبب آزادی اوست، اما انسان صاحب اراده و اختیار است و حق انتخاب دارد...

در ادامه به شناخت و روش‌های شناخت می‌رسیم. روش‌های شاخت شامل:

  1. تخیل
  2. تفکر
  3. تجرد
  4. استدلال و اشراق
  5. آزمایش و آمار
  6. آزمایش و نمونه‌برداری
  7. نظریه و استدلال
  8. شناخت جامع
  9. اصول

است که پیرامون هریک توضیحی اساسی داده شده است.

اما در جهان‌بینی اسلامی؛ جهان بینی یعنی بینش انسان و نگرش او به هستی و انسان و نقش انسان در هستی.

چون که این نوع بینش‌ها بسیار است ما نمی‌توانی اجازه دهیم هر بینشی وارد مغز ما شود که باید با میزان‌ها، روش‌ها و کلید‌هایی که داریم هر کدام را بررسی و پاسدار قلب و مغز خود باشیم.

و از جهان بینی که بگذریم به آرمان‌ها می‌رسیم....هر انسان، آرمان‌هایی دارد که این آرمان‌ها با شناختشان از خود، نیاز‌ها و ضرورت‌ها شکل می‌گیرد. در این بخش به شناخت بزرگترین آرمان می‌رسیم که : « ما در جستجوی مکتبی هستیم که عدالت، آزادی، رفاه و تکامل گام‌های اول آن است و عرفان و آگاهی آن هم، قتلگاه انسان و باتلاق آرام او و عکس‌العمل گشاد بازی‌های سابقش نیست؛ » ، « آرمان‌های اسلامی، احساس‌هایی هستند که با شناخت‌ها گره خورده‌اند و عقیده شده‌اند. ایدئولوژی اسلامی، بسیار گسترده‌تر از برابری، آزادی، رفاه، عرفان و تکامل است. »

از شکل‌ها و شاغول‌ها که بگذریم به روحیه‌ها می‌رسیم. هر کسی را نمی‌توان به یک شکل تربیت کرد که هرکس استعداد‌ها و روحیه‌های متفاوتی دارد. با یک کودک لجوج و یک‌دنده نمی‌توان با خشم و تندرویی برخورد کرد که در این صورت لجاجت و مقاومت او بیشتر خواهد شد.

روحیه‌های انسان به طور کلی به ده دسته تقسیم می‌شوند که البته هر کدام می‌تواند با یکدیگر ترکیب شده و روحیه‌ای جدید روانه بازار کند. این روحیات شامل:

  1. بی شکل و منافق
  2. مغرور و شکل گرفته و سرشار
  3. معاند و لجوج و بی‌اعتنا
  4. متنفر و بدبین و شکاک
  5. مأیوس و رنج‌دیده
  6. پوچ و خسته و دلزده
  7. لیز و دنیازده
  8. سرد و سر در لاک
  9. خونسرد و بی‌رگ و بی‌تفاوت
  10. سست عنصر و ترسو

است که در هر کدام به علل ایجاد روحیه و طریقع برخورد با آن پرداخته می‌شود:

« بارها گفته‌ام که منافق یعنی بی‌شکل؛ یعنی بی‌رو، نه دو رو. منافق مثل آب است، شکل ندارد. به شکل ظرفی استکه در آن قرار می‌گیرید. به شکل محیطی که درآن زندگی می‌کند...»

در فصل آخر به هنگام تربیت می‌پردازد که شامل:

  1. ارزیابی و شناسایی
  2. آشنایی و دوستی
  3. جذب و صمیمیت
  4. زمینه‌سازی است

است که برای شناسایی زمینه‌ها هم می‌توان از راه‌های شناسایی: علامت‌ها، برخورد‌ها و تجربه‌ها و لطافت و نورانیت‌ها استفاده کرد.

 

در آخر هم به عنوان شخصی کم و ناچیز پیشنهاد می‌کنم که حتما کتا برا بخونید آن هم یک بار نه! که با چند بار خواندن هم چیز‌هایی می‌ماند که یادنگرفتی باشی!

راستی اگر کتاب رو خوندی حتما قسمت مرور رو مطالعه کن بهت خیلی کمک می‌کنه:)

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۵۳
طیبین

بسم الله ذی المعارج

خلاصه کتاب احمدِ احمد

 

کتاب احمدِ احمد خلاصه و داستانی است بر زندگی و مبارزات وی علیه حکومت ظالم شاه.

او در سال 1318 در روستایی در حومه استان تهران به دنیا آمد و در جوی مذهبی رشد کرد. آنها پس از مدتی به اسان تهران مهاجرت کردند و احمد در آنجا به تحصیلاتش ادامه داد و برخلاف سایر اعضای خانواده‌اش تا دیپلم ادامه داد و سپس کنکور داد و در رشته آموزگاری و در درس ورزش شروع به فعالیت کرد.

او اولین تجربه زندان خود را در دوران متوسطه و در اعتراض به تغییر نمره قبولی دانش‌آموزان انجام داد و در دوران نوجوانی‌اش به زندان افتاد.

او پس از آشنایی با امام خمینی(ره) به انجمن حجتیه وارد شد که هدف آن مبارزه با بهاییت بود و در آن زمان احمد و چند نفر از دوستانش به مبارزه با «ادونیست‌های روز هفتم» که جریانی مسیحی بودند و در جهت مبارزه با اسلام فعالیت می‌کردند پرداخت تا اینکه به طور مستقیم و به واسطه برادرش و شهید حاج مهدی عراقی با امام دیدار کرد و پس از اطلاع از نظر امام در این باره از این انجمن کناره گیری کرد. اما با بعضی از افراد انجمن در ارتباط بود. در یکی از از روز ها آقای میرمحمد صادقی که از اعضای انجمن حجتیه بود از او درخواست می‌کند تا با هم به مسجد جعفری بروند. پس از آن او به احمد پیشنهاد ورود به انجمن حزب ملل اسلامی که انجمنی سری و مخفی بوده است را می‌دهد. احمد هم بعد از کمی فکر و استخاره از امام جماعت محل با خیال راحت به انجمن می‌پیوندد. او بعد از چند مدت با انجمن انس می‌گیرد و در هرجا سعی می‌کرد که منافع حزب را در نظر بگیرد ... در ایامی که شرایط ازدواج او مهیا می‌شود حزب لو می‌رود و او توسط مامورین ساواک دستگیر می‌شود و رهبر حزب و همه افراد آن دستگیر می‌شوند و ازدواج او به هم می‌خورد.

او تحت شکنجه‌های ساواک هیچ حرفی نمی‌زند و سخت مقاومت می‌کند و سرانجام محاکمه و به سه سال حبس محکوم میشود که بعد هم تخفیف گرفته و زودتر از موعد آزاد می‌شود.

او پس از آزادی مبارزه را رها نمی‌کند و با سایر اعضا که آزاد شده بودند حزب الله را تاسیس میکنند که سعی می‌کنند احتیاط بیشتری کنند تا مثل حزب لو نروند.

اما سعید محمدی که به خاطر ماموریتی به خارج رفته بود لو می‌رود و به خاطر سیستم پیچیده حزب‌الله فقط رابط او یعنی احمد دستگیر شده و دوباره تحت شکنه‌های سخت ساواک قرار می‌گیرد اما حرفی از حزب‌الله نمی‌زند و در نتیجه حزب‌الله لو نمی‌رود، اما پس از سربازی احمد حزب گرایش‌هایش عوض شده و به همکاری با مجاهدین خلق می‌پردازد و احمد از آن‌ها جدا می‌شود.

او پس از ازدواج به ناچار به سازمان مجاهدین خلق می‌پیوندد و پس از تغییر گرایش سازمان دچار حادثه‌های تلخ و ناگواری می‌شود که انشاالله خودتون ادامه‌اش رو می‌خونید!

احمد احمد الگویی شگفت‌انگیز بود که هرگز از مبارزه دست نکشید و تمام عمرش را وقف مبارزه با شاه و ظلم کرد و پس از زخم ها و معلولیت‌هایی که گرفتارش شد دست از مبارزه نکشید و با تمام تلاش به مبارزه ادامه داد و هرگز بهانه‌ای برای معاف کردن خود نیاورد....

یادمان باشد که از این دست آدم ها در زمان انقلاب کم نبوده‌اند پس قدر این انقلاب را بدانیم!

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۵۴
طیبین

بسم الله ذی المعارج

تا حالا دیدی به خاطر از دست دادن یک نفر یا حتی هدیه یا یادگاری از طرف آن شخص ممکنه خیلی ناراحت بشی یا حتی دیگران را محکوم یا قصاص کنی!

می‌دونی چرا این اتفاق میوفته؟ چرا گاهی اوقات به یک نفر یا یک چیز آنقدر دلبسته می‌شیم که نمی‌تونیم دوریش رو تحمل کنیم؟!

همه اینها نشان‌دهنده علاقه ما به آن چیز یا کس است. علاقه‌ای که موجبوابستگی ما می‌شود. این همان چیزی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ با ما همراه است و هرگز از ما جدا نخواهد شد. از وقتی که متولد میشیم وابسته هستیم به طوری که اگر مادرمون ما را رها می‌کرد از بین می‌رفتیم ... تا آخرین لحظات مرگ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۱۴:۴۷
طیبین

بسم الله ذی المعارج

خلاصه‌ای بر کتاب صبر

 

کتابی کوچک اما با محتوا که با محوریت صبر و به طور دقیق‌تر با محوریت حدیثی از رسول اکرم که می فرمایند:« صبر سه نوع است؛ صبر در برابر طاعت، صبر در برابر معصیت و صبر در برابر مصیبت».

در ابتدای کتاب رهبر انقلاب اسلامی (مد الظله) به بیان معنای اصلی صبر و رد صبر در عرف ما می‌پردازند که صبر به معنای «مقاومت آدمی در راه تکامل، در برابر انگیزه های شر آفرین، فساد آفرین و انحطاط آفرین.»

در واقع صبر کلیدی است برای طی کردن قله و رسیدن به موفقیت‌ها؛ و ما با صبر است که می‌توانیم دنیا و آخرتمان را تامین کنیم؛ چرا که صبر توصیه همه پیامبران و رهبران حق است.

اما اقسام صبر که بر حدیث رسول‌الله  استوار است به سه قسمت تقسیم می‌شود:

 

1. صبر در برابر طاعت

همه اوامر خداوند زحمت انجام دارد که برخی راحت و مطابق میل ما و برخی سخت و گاهی برای ما رنج‌آور خواهد بود.

صبر در برابر طاعت یعنی در برابر همه فرمان‌های خدا مطیع باشی؛ صبر همان چیزی است که ما در ایام مبارک ماه رمضان خود را به واسطه آن از خوردن و آشامیدن و دیگر اعمال محروم می کنیم و در برابر وسوسه ها مقاومت می‌کنیم تا به فرمان خداوند عمل کرده باشیم.

 

2. صبر در برابر معصیت

صبر در برار معصیت یکی از مهمترین و سخت‌ترین صبر هاست. چرا که ما این‌بار باید در برابر کشش‌ها و غریزه‌های درونی خود مقاومت کنیم. اما این مقاومت به آن معنا نیست که خود را از آنها محروم کنیم، بلکه به آن معنا است راه طغیان و تجاوز را بر غریزه‌های خود ببندیم.

در واقع چنان که غرایز وسایلی برای ادامه حیات و رفع نیاز‌های ما می‌باشد، طغیان و سرکشی در آن می‌تواند نابسامانی‌هایی به وجود بیاورد.

 

3. صبر در برابر مصیبت

همه ما در زندگی دچار حادثه [مصیبت] هایی می‌شویم از جمله بیماری، فقدان عزیز، خسارت‌های مالی و...

مهم این است که در برابر این حوادث صبر کرده و به قولی دچار افسردگی و بیماری‌هایی روحی نشویم و از هدف خود باز نمانیم و این همان است که از آن به عنوان «حسنٌ جمیل» تعبیر شده است.

در واقع اگر انسان در برابر هرگونه حوادث از پای در میامد و توان خود را برای طی کردن مسیر از دست می‌داد که دیگر هیچ گاه به مقصد نمی‌رسید. صبر در برابر مصیبت، نشاط و شور را در انسان حفظ می‌کند و در عین حال روحیه انسان را تقویت و به او اراده و عزمی آهنین می‌دهد.

پس فواید صبر شامل: « نخست آنکه ذخیره نشاط روحی که خمیر مایه همه فعالیت‌های خود سازنده او است، حفظ می کند و مانع از نابودی و به هدر رفتن آن می شود.»

پس صبر راه رسیدن به پیروزی است که امیرالمومنین میفرماید:« هر که بر مرکب صبر سوار شود، به میدان پیروزی و نصرت راه خواهد یافت»

اما کار اصلی صبر این است که خدا را در مرکز دیدگاه عالَم ما قرار می‌دهد تا اینگونه متکی به خدا بوده و سختی ها و فشار روزگار و حوادث ما را از پای در نیاورد و ما را هموراه بر راهمان استوار نگه دارد که «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ»

و اما کلی سخن ناگفته همچنان در کتاب باقیست تا وقتی که آن را در دست بگیری و همراه با آن دلت را نیز ورق بزنی...

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۹ ، ۲۲:۲۱
طیبین

بسم الله ذی المعارج

خلاصه‌ای از کتاب نامه‌های بلوغ

دست‌نوشته هایی از استاد حائری که خطاب به فرزندانشان -  و البته خطاب به همه ما - نوشتند تا همیشه بر کاغذ جاویدان  بماند.

کتاب متشکل از  پنج نامه است: بینش‌ها و گرایش‌ها، سلوک و  اخلاق، رضا و رضوان، عمل و بحران‌های آن و در انتها  نامه ناتمام است که همیشه ناتمام خواهد ماند...

در نامه اول استاد به شرح بینات، کتاب و میزان پرداخته‌اند که  هرکدام بحثی طولانی و بسیار دلنشین هستند. اما نامه دوم در باب سلوک و نکاتی پیرامون آن برای تقرب  به خدا است که بسیار زیبا و دلچسب است:

« دل آدمی،بزرگتر از این زندگی است.و این راز تنهایی اوست. او چیزی بیشتر از تنوع و عصیان را میخواهد. او محتاج تحرک است و حرکت، با محدودیت سازگار نیست، که محدودیت ها، عامل محرومیت و تنهایی ماست...»

 

 در نامه سوم پیرامون مقام رضا و خشنودی و نتایج و تحلیل  و بررسی آن است. در این نامه زمینه‌هایی برای رسیدن به مقام خشنودی بیان شده که شامل خروج از حجابات، نگاه به دنیا به عنوان یک کلاس، ملاک دانستن میزان سعیمان (نسبت دارایی  و عمل) و...

نامه چهارم هم به بحث عمل و بحران‌های آن می‌پردازد؛ که این  نامه در شرح خطبه 176 نهج‌البلاغه حضرت امیرالمومنین است:

« در این خطبه امام به به بهره‌برداری از قرآن سفارش می‌نمایند، که بیان و پند و نصیحت خدا را با خود دارد و خواسته‌های محجوب و مکروه خدا در آن مطرح شده و ...»

 

نامه ناتمام هم توضیحی درباره‌اش نمی‌دهم تا ترغیبتان به به خواندن این کتاب بیشتر شده و حتما به آن سری بزنید...

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۱۵
طیبین