بسم الله ذی المعارج
خلاصه کتاب مسئولیت و سازندگی
مسئولیت و سازندگی کتابی است از استاد صفائی حائری که در آن به روش های تربیتی میپردازند که کتابی شیرین و گاهی اوقات هم سخت است.
استاد در ابتدا به توضیحی درباره مسئولیت میپردازند که مسئولیت از شناختهای ما به وجود میآید و به این میپردازند که برای شناخت مسئولیت راههایی وجود دارد که شامل:
- آزادی از اسارت و هواها
- میزان و سنجش ترازو
- مشورت
- ملاک اهمیت
و در ادامه به شرح و توضیحی در باره هر کدام میپردازند:
« آزادی از اسارت ها با شناخت عظمت انسان و شناخت وسعت هستی و شناختهای دیر بدست میآید و من که تا دیروز اسیر توپها و عروسکهایم بودم امروز از آنها بیزارم؛ چون به وسعتی رسیدهام و چون عظمت خود را یافتهام و بزرگی خود را شناختهام.»
اما در ادامه به مقوله تربیت میپردازند که تربیت از آهن ماشین ساختن و از بشر آدم آفریدن است.
و آدم آن است که از اسارت دنیا رها شده و بزرگی هستی و خداوند را دیده است و اینگونه تربیت معنا مییابد. برای تربیت روش هایی وجو دارد:
- با شعارها داغ کردن و با تلقین حرارت دادن
- شاخ و برگ دادن و در سطح کاویدن
- به دوش کشیدن و بغل کردن
- کلیدها و ملاکها و روشها را بدست دادن و روشنی دادن و ریشه دادن و زنجیرها را باز کردن.
و قطعا مورد آخر اثرگذاری بیشتری نسبت به باقی دارد چرا که....
اما مربی! مربی افراد تحت اختیارش را برای محیطی که در نظر دارد، تربیت میکند. پدرم مرا برای خانه، استادم مرا را برای جامعه و... اما استعدادهای من فراتر از این است؛ من فرزند هستیام و تا بینهایت ادامه دارم و باید طوری تربیت شوم که تمام این مسیر را طی کنم....
اما در فصل بعد استاد صفائی به روش تربیتی و نظام تربیتی اسلام میپردازد، که نظام تربیتی اسلام شامل:
- آزادی و تزکیه
- تعلیم و آموزش
- تذکر و یادآوری
- تدبر
- تفکر
- تعقل
اینها روش تربیتی اسلام است.
اسلام با این روش، به انسان کمک میکند تا خود را بسازد و به شناختها، عشقها و حرکتهایی دست یابد.
این روش روش مسخ و نابودی انسان نیست که مسبب آزادی اوست، اما انسان صاحب اراده و اختیار است و حق انتخاب دارد...
در ادامه به شناخت و روشهای شناخت میرسیم. روشهای شاخت شامل:
- تخیل
- تفکر
- تجرد
- استدلال و اشراق
- آزمایش و آمار
- آزمایش و نمونهبرداری
- نظریه و استدلال
- شناخت جامع
- اصول
است که پیرامون هریک توضیحی اساسی داده شده است.
اما در جهانبینی اسلامی؛ جهان بینی یعنی بینش انسان و نگرش او به هستی و انسان و نقش انسان در هستی.
چون که این نوع بینشها بسیار است ما نمیتوانی اجازه دهیم هر بینشی وارد مغز ما شود که باید با میزانها، روشها و کلیدهایی که داریم هر کدام را بررسی و پاسدار قلب و مغز خود باشیم.
و از جهان بینی که بگذریم به آرمانها میرسیم....هر انسان، آرمانهایی دارد که این آرمانها با شناختشان از خود، نیازها و ضرورتها شکل میگیرد. در این بخش به شناخت بزرگترین آرمان میرسیم که : « ما در جستجوی مکتبی هستیم که عدالت، آزادی، رفاه و تکامل گامهای اول آن است و عرفان و آگاهی آن هم، قتلگاه انسان و باتلاق آرام او و عکسالعمل گشاد بازیهای سابقش نیست؛ » ، « آرمانهای اسلامی، احساسهایی هستند که با شناختها گره خوردهاند و عقیده شدهاند. ایدئولوژی اسلامی، بسیار گستردهتر از برابری، آزادی، رفاه، عرفان و تکامل است. »
از شکلها و شاغولها که بگذریم به روحیهها میرسیم. هر کسی را نمیتوان به یک شکل تربیت کرد که هرکس استعدادها و روحیههای متفاوتی دارد. با یک کودک لجوج و یکدنده نمیتوان با خشم و تندرویی برخورد کرد که در این صورت لجاجت و مقاومت او بیشتر خواهد شد.
روحیههای انسان به طور کلی به ده دسته تقسیم میشوند که البته هر کدام میتواند با یکدیگر ترکیب شده و روحیهای جدید روانه بازار کند. این روحیات شامل:
- بی شکل و منافق
- مغرور و شکل گرفته و سرشار
- معاند و لجوج و بیاعتنا
- متنفر و بدبین و شکاک
- مأیوس و رنجدیده
- پوچ و خسته و دلزده
- لیز و دنیازده
- سرد و سر در لاک
- خونسرد و بیرگ و بیتفاوت
- سست عنصر و ترسو
است که در هر کدام به علل ایجاد روحیه و طریقع برخورد با آن پرداخته میشود:
« بارها گفتهام که منافق یعنی بیشکل؛ یعنی بیرو، نه دو رو. منافق مثل آب است، شکل ندارد. به شکل ظرفی استکه در آن قرار میگیرید. به شکل محیطی که درآن زندگی میکند...»
در فصل آخر به هنگام تربیت میپردازد که شامل:
- ارزیابی و شناسایی
- آشنایی و دوستی
- جذب و صمیمیت
- زمینهسازی است
است که برای شناسایی زمینهها هم میتوان از راههای شناسایی: علامتها، برخوردها و تجربهها و لطافت و نورانیتها استفاده کرد.
در آخر هم به عنوان شخصی کم و ناچیز پیشنهاد میکنم که حتما کتا برا بخونید آن هم یک بار نه! که با چند بار خواندن هم چیزهایی میماند که یادنگرفتی باشی!
راستی اگر کتاب رو خوندی حتما قسمت مرور رو مطالعه کن بهت خیلی کمک میکنه:)
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته