زکات علم_امیرحسین حاجی زینلی6
«بسم الله الرحمن الرحیم و صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
خلاصه کتاب هیچ چیز مثل همیشه نیست
چه خوش است صحبت کردن درباره کسانی که بند زمین نبودند.کسانی که نمی توانستند زمینی بودن را تحمل کنند.آن ها جایشان در آسمان بوده است فقط چند صباحی مهمان این دنیای بی وفا بوده اند.
زمزمه های مولایمان حسین(ع) در جان و تنشان ریشه دوانده است.آنها گوش جان سپرده اند به نوای سید سالارشان که:
یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ
کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ
مِن طالب وَ صاحِب قَتیل
وَ الدَّهرُ لا یَقنَــــعُ بِالبَـــدیلِ
و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل
ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیــلِ
وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیـــــــلِ
ای دنیا! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن میدهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمیورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زندهای رهروی ناگزیر این راه است.
شهید مدافع حرم امیر سیاوشی یکی از این شهداست. شهیدی که اغلب کارهایش به جا و به موقع است. شهیدی که در آماده سازی و کمک به برگزاری هیئت از جان و دل مایه می گذارد.در احترام گذاشتن به بزرگتر واقعا کم نظیر است. به هنگام رفاقت حاضر است تا تمام و کمال در خدمت دوستانش باشد.به جا و به موقع می گوید و می خندد و زمانی که همه رفقایش خسته و بی تاب از عملیات در حال بازگشت هستند با اینکه خودش از فرط خستگی نایی در تن ندارد اما به کمک رفقایش می آید.
کتاب«هیچ چیز مثل همیشه نیست» دروازه ای به سمت شناخت شهید امیر سیاوشی است از دوران نوجوانی و شیطنت های آن دوران گرفته تا روزهایی که در سوریه به دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) می پرداختند.
یکی از شاخصه های شهید بلندی ریش ایشان بود اما خیلی ها به ایشان گلگی می کردند که چرا ریشی به این بلندی دارند غافل از اینکه عقیده ای پشت این ریش های بلند بوده است.
از متن کتاب:
«چند روز بعد از عقدشان ریحانه دل را به دریا زد و سوالی را از امیر پرسید که مدتی ذهنش را مشغول کرده بود.چند سال پیش که فکر می کرد یکی از دلایل پاسخ منفی پدرش به امیر محاسن بلند او باشد از امیر خواسته بود قدری محاسنش را کوتاه کند،امیر هم به شوخی و جدی جواب داده بود:«من نذر کردم تا به شما نرسم ریشام رو نزنم!» چند روز از مراسم عقدشان می گذشت و دیگر همه چیز تمام شده بود،هنوز امیر محاسنش را کوتاه نکرده بود.از این رو،از او پرسید:«حالا که ما به هم رسیدیم،نمی خوای ریشات رو یه کم کوتاه کنی؟»
امیر خندید و پاسخ داد:«اون رو گفتم که دلت رو به دست بیارم!»این جواب کنجکاوی ریحانه را بیشتر تحریک کرد و دوباره پرسید:«پس دلیلش چیه؟»امیر مکث کوتاهی کرد و گفت:«راستش اینه که این ریش بلند باعث می شه تا کمتر گناه کنم.مثلا وقتی که یک خانمی از جلوی من رد می شه،من به حرمت این ریش بهش نگاه نمی کنم تا با خودش نگه یه نفر با این ریش و با این هیبت نگاهش به دنبال نامحرمه و این رو به حساب مذهب و افراد مذهبی بذاره این ریش بلند به من کمک می کنه آدم بهتری باشم.»
توجه امیر به حفظ شرعیات محدود به پوشش،حجاب و حفظ نگاه نمی شد.هیچ گاه از لزوم پرهیز از گناهان زبانی غافل نبود.به طوری که حتی شوخ بودنش باعث نمی شد تا به زیاده گویی بیفتد و در لباس خوش صحبتی بد دیگران را بگوید.»
نه تنها شهید خود را موظف به خودمراقبتی می دانست بلکه به این هم توجه داشت که زمینه گناه کردن برای دیگران را فراهم نکند؛به طور مثال هر موقع که صحبت درباره ی برگزاری عروسی و مراسم آن می شد،شهید به این موضوع اشاره می کرده است که مادرجان همه در عروسی من باید با چادر حاضر بشوند این را از قبل به همه بگوئید. اما صد حیف که شهید امیر سیاوشی ناز دنیا را نخرید و قبل از مراسم عروسی در تاریخ ۲۹\۹\۱۳۹۴ به فیض شهادت نائل شد.ان شاءالله که بتونیم راه این شهدا را ادامه بدیم و روز قیامت شرمندشون نباشیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
بسم الله
کتاب مناسب سنت بخون ... (؛