بسم رب الشهدا
پناهگاهی به وسعت عالم
به نظر من پناهگاه سوره ناس میتونه قلعهای نفوذ ناپذیر باشد با وسعتی بسیار زیاد، که نمی توان تصور کرد و این پناهگاه برای همه آدم های زمین جا دارد.
این پناهگاه نفوذ ناپذیر است اما بعضی از آدم ها به اشتباه و به خاطر طهارت کم دیوار های این قلعه را برای ورود وسواس خناس باز می کند و گاهی اوقات این اتفاق باعث آسیب رسیدن به دیگران می شود.
مثلا کسی که وقتی می خواهی بروی مسجد اجازه نداد و بگوید که یک دست دیگر فوتبال بازی کنیم...
و السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
بسم الله الرحمن الرحیم
پناهگاه مردم که در سوره ناس ذکر شده:پروردگار مردم / فرمانروای مردم / خدای مردم .{{آیه های 1و2و3 سوره ناس}}
اینان همگی ویژگی کیست؟ کسی که انسان را به کمال میرساند / کسی که حکم او بر انسان ها و همه ی موجودات واجب است / کسی که همه کس و چیز را آفریده است . آیا اینان ویژگی خدای یگانه الله نیست؟؟
چنانکه سوره فلق به ما این یادآوری را کرد که چگونه به خداوند منان از شر خلق و آدمیان پناه بریم، سوره کریمه ناس نیز که با آن، قرآن را ختم میکنیم، به ما یاد میدهد که چگونه از گمراهی و فرو رفتن در جهالت به خداوند سبحان پناه بریم.که او بهترین پناهگاه برای همه ی مردم است نه فقط مومنین و مومنات . به خدای یگانه پناه ببریم که بر همه چیز تواناست و به راستی که او برایمان کافی است.
(أَ لَیسَ اللهُ بکافٍ عَبدَهُ
آیا الله برای بنده اش کافی نیست؟) سوره زمر آیه 36
بسم رب الشهدا
شناسنامه_امیرعباس شفیعی
خب مثل اینکه قسمت ما هم شد که کارت بسیج بگیریم. اما حالا که کارت بسیج صادر شده مربی ام آن را به من نمی دهد و می گوید می گوید تا ننویسی کارت بسیج چیه بهت کارت رو نمی دهم، الان من هم دست به قلم شدم تا بنویسم کارن بسیج چیه.
خب کارت بسیج، شناسنامه یک بچه هیئتی است و تمام دارایی های یک بچه بسیجی که آرزوی شهادت دارد یک پلاک و یک کارت است. همین و بس...
اما... گاهی اوقات کارت بسیج می تواند یک یاد آور باشد تا ما یادمان نرود کی هستیم و برای چه کسی کار می کنیم.(امام زمان) پس کارت بسیج مهمترین چیزی است که یک بچه هیئتی دارد.
کارت بسیج هم مانند خیلی چیز ها، درجه دارد. کارت بسیج دو درجه فعال و غیر فعال دارد که معمولا بیشتر افراد اول با غیر فعال شروع کرده و بعد از مدتی هم کارت بسیج فعال می گیرند، البته فواید کارت بسیج فعال به کنار...
پس حالا که فهمیدید کارت بسیج چیه دیگه متن بی خودی نگاه نکنید و بروید کارت بسیج بگیرید.
من که می روم کارت بسیج غیر فعالم رو بگیرم و برای همه شما آرزو می کنم که انشاءالله شهید شوید، تکه تکه شوید و جنازه شما هم پیدا نشود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امام باقر ع:حسد ایمان انسان را میخورد واز بین میبرد همان گونه آتش هیزم را
در زمان های قدیم مرد ثروتمندی زندگی می کرد.او غلامی داشت که بسیار به او میرسید واورا تامین میکرد.روزی به او گفت:میخواهم تورا آزاد کنم اما یک خواسته از تو دارم قول می دهی که آن را انجام دهی. غلام گفت: هرچه باشد قبول میکنم.مرد گفت:در خانه ی بقلی مردی زندگی میکند که زمانی رقیب من بوده است واکنون از من جلو زده است.میخواهم سر من را در پشت بام او قطع کنی تا وقتی مردم آن رادیدند بر گردن او بیندازند.غلام حرف اورا قبول کرد وسر او را برید و رفت.چند روز بعد به غلام خبر رسید درپشت بام خانه ی مردی سر بریده ای پیداشده است و اورا به جرم قتل زندانی کرده اند . دل غلام به رحم آمد وروانه شهر شد تا موضوع اصلی را بگوید.در این موقع بود که مرد زندانی به قاضی گفت:من اگر بخواهم کسی را به قتل برسانم اورا در خانه ی خودش یا دیگری به قتل می رساندم نه در خانه ی خودم.قاضی حرف اورا قبول کرد دراین هنگام بود که غلام وارد شد و همه واقعیت را گفت و پولی که مرد حسود به او برای انجام کارش را داده بود را برگرداند. نتیجه میگیریم که مرد حسود به خواسته اش که نرسیده بود که هیچ مال خود را نیز از دست داده بود
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم:آدم حسود برکسی غیظ و غضب دارد که گناهی نکرده است
بسم الله الرحمن الرحیم
سال تحصیلی جدید شروع شد .من تصمیم گرفته بودم سخت درس بخوانم و نفر اول باشم .ماه های اول خیلی خوب بود در پایه بالاتر از من کسی نبود.حس میکردم علی که همکلاسی من و نفر بعدی من در نمرات است به من حسادت شدیدی میکند.
روز ها گذشتند من با او دوستی کرده ام و ارتباطمان قطع نمیشد.تنها مشکل من با او این بود که نماز نمیخواند و من سعی میکردم او را نماز خوان کنم.
امروز برای اولین بار بعد از مدرسه با علی به پارم رفتم. او مرا با چند نفر آشنا کرد و با آنها مشغول بازی شدیم.موقع اذان شد من میخواستم بروم نماز بخوانم اما علی با اصرار نگذاشت و چون در وسط بازی بودیم به بازی ادامه دادم با خود گفتم:می روم خانه و نمازم را میخوانم. به خانه آمدم شب شده بود و نماز ظهر و عصرم قضا.
در روز های بعدی من و علی و آن چند نفر به صورت مجازی با هم بازی میکردیم اما نمیدانم چرا علی خیلی کم شرکت میکرد . هر دفعه بهانه ای می آورد و من با بقیه بازی میکردم.بازی بسیار لذت بخش بود و باعث میشد من از کار و زندگی یعنی نماز و درس و ... عقب بمانم یا آنها را انجام ندهم. بد جوری معتاد بازی شده بودم و روز به روز درس من بهتر میشد و درس علی بهتر.
ترک کردن بازی برایم سخت شده بود و حال میفهمم که دوستی من با علی یکی از اشتباهات بزرگ زندگی ام بود. دیگر میل به نماز و درس نداشتم و دنبال بازی بودم . باید اعتراف کنم که علی زبان خوشی داشت و خیلی خوب مرا معتاد انواع بازی ها کرد.
ولی صبر کنید.آیا سپیده دم را دیده اید که درمیان تاریکی شب فروزان میشود؟؟ پدرم کنسول بازی را از من گرفت است و من مانده ام مثل معتادی که در ترک است . براستی که دست پدرم درد نکند زیرا با این کار او من به خودم آمدم و به درس و کارهایم رسیدم و نماز هایم را اول وقت به جا می آورم حداقل اینگونه کمی احساس مثبت بودن میکنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
تا ب حال ب غاسق اذا وقب فکر کردی؟؟
روزی ک مردم درحال یادگیری بودن افکار داشت روشن روشن ترمیشد عده ای فکرشان روشن شد اما همه نه!
افکار خاموش بودند و بعضی نیمه روشن!
آن ۲ گروه غافل از این که خطر در کمین هست عده ای در حال خوش گذرانی پ عده ای دیگه درحال تفکر و عمل بودند تنها روشن فکران بودند که از این خطر با خبر بودند اما چجوری باید به بقیه میگفتن !
کسایی که نه دل میداند نه گوش!
یکی از آنها گفت: وای برآنها که غافلند از خطر پیش رو وای بر آنها ک درحال روشن شدند هستند ولی سیاهی خطر را ب چشم نمیبینند...
ایکاش کمی حتیاط میکردند و جدی میگرفتند
بعد از روز ها ناگهان سیاهی آمد اما سیاهی همان دود نبود آن سیاهی که داشتن دیگران اخطار میدادند خطری جز یک حرف نبود
حرفی که : افکار خاموش و نیمه روشن را خاموش و از بین برد!
اما چرا گروه اول از بین نرفتند ؟؟!!
افکار روشن هیچ گاه یا به سادگی خاموش نمیشوند!
همانگونه ک ۱۴ معصوم ما بین فساد آن زمان معصوم بودند !
مشکل الان دنیای امروزی همین هست که نمیدانیم خطر در کمین هست!
کمی تفکر کنیم تا به دام نیفتیم ما هنوز افکار روشن نداریم !
غاسق اذا وقب...
سیاهی که همهجارا فرا گرفت..